سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به زشتى یاد کردن مردمان پشت سر آنان ، سلاحى است براى مرد ناتوان . [نهج البلاغه]

هیوا

چاکرتیم


شهرام خزایی ::: پنج شنبه 87/1/22::: ساعت 6:13 عصر

سرانجام، تصویب سومین قطعنامه تحریم شورای امنیت علیه ایران
سرانجام پس از گذشت حدود 9 ماه سومین قطعنامه تحریم شورای امنیت علیه ایران با ?? رای موافق به تصویب رسید. قطعنامه در حالی صادر شد که ایران طبق طرح مدالیته به کلیه ابهامات آژانس پاسخ داد و آژانس رفع آنها را اعلام نمود.
کد خبر: ???? تاریخ انتشار: ??:?? - ?? اسفند ???? تعداد بازدید: ?????

سرانجام پس از گذشت حدود 9 ماه سومین قطعنامه تحریم شورای امنیت علیه ایران با ?? رای موافق به تصویب رسید و تنها اندونزی به این قطعنامه رای ممتنع داد.

به گزارش خبرنگار «تابناک»، قطعنامه در حالی صادر شد که ایران طبق طرح مدالیته به کلیه ابهامات آژانس پاسخ داد و آژانس رفع آنها را اعلام نمود.

نمایندگان ?? دولت عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد روز دوشنبه در نیویورک درباره قطعنامه پیشنهادی فرانسه و بریتانیا علیه ایران رای‌گیری کردند.

سه عضو غیر دائم شورا یعنی لیبی، اندونزی، آفریقای جنوبی هرچند پیشتر نگرانی‌هایی درباره پیش‌نویس قطعنامه ابراز کرده بودند، از قطعنامه جدید تحریم‌ها علیه ایران حمایت کردند. اما سفیر اندونزی در سازمان ملل متحد اعلام کرد که کشورش به قطعنامه جدید شورا علیه ایران رای ممتنع می‌دهد و به این ترتیب سومین قطعنامه تحریم‌های شورای امنیت علیه ایران با ?? رای موافق به تصویب رسید.
 
در ابتدای جلسه رای‌گیری، محمد خزائی،‌ سفیر ایران در سازمان ملل متحد سخنرانی کرد و اقدام جدید شورا علیه ایران را «غیرقانونی» و «ناعادلانه» دانست.
 
قرار بود رای‌گیری درباره قطعنامه ایران روز شنبه یکم مارس انجام شود. اما بریتانیا و فرانسه تصمیم گرفتند این رای‌گیری را به دوشنبه موکول کنند تا بتوانند حمایت تعداد بیشتری از اعضای غیر دائم شورای امنیت را جلب کنند که البته به رغم همراه کردن لیبی، اندونزی و آفریقای جنوبی از همراه کردن اندونزی بازماندند.
شورای امنیت سازمان ملل متحد تا به حال دو قطعنامه علیه ایران صادر کرده و در هر دو قطعنامه از ایران خواسته غنی‌سازی اورانیوم را متوقف کند.
 
در پیش‌نویس قطعنامه سوم نیز این درخواست تکرار شده و با توجه به عدم تمکین ایران به این درخواست غیرحقوقی، تنبیه‌های جدیدی برای ایران در نظر گرفته شده است.
از جمله این تصمیم‌ها محدودیت مسافرت به خارج از ایران برای تعدادی از مقامات ایرانی درگیر در برنامه اتمی ایران و مسدود کردن بعضی از دارایی‌های ایران در خارج از این کشور است.
 
مفاد قطعنامه 
در این قطعنامه ضمن استقبال از رفع ابهام‌های اخیر درباره بخش‌هایی از فعالیت‌های هسته‌ای گذشته ایران گروه «1+5» اعلام آمادگی کرده تا در راستای حل مناقشه هسته‌ای ایران از راه دیپلماتیک تدابیر قابل توجه و ملموس بیشتری اتخاذ کند.
سومین قطعنامه شورای امنیت علیه برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران شامل سه پیوست است که در آن نام 13 شرکت و 13 مدیر تاسیسات هسته‌ای ایران به فهرست تحریم‌ها اضافه شده‌اند.

به گزارش فارس به نقل از خبرگزاری فرانسه مفاد قطعنامه فوق به این شرح است:

• تحریم کلی مقامات مسئول در برنامه‌های موشکی و هسته‌ای ایران برای مسافرت‌های خارجی و بازرسی از محموله‌های صادراتی و وارداتی این کشور در صورتی که به کالاهای ممنوع ظن و گمان وجود داشته باشد
• درخواست از کشورها برای هشیاری در ورود به تعهدات جدید برای حمایت مالی عمومی در زمینه تجارت با ایران از جمله اعطای وام‌های صادراتی و تضمین یا بیمه‌نامه برای ایرانیانی که در این تجارت مشکوک دخالت دارند
• درخواست از کشورها برای هشیاری درباره فعالیت‌های موسسات مالی در قلمرو آنها با تمامی بانک‌های مستقر در ایران به ویژه بانک ملی، بانک صادرات و شعبه‌ها و شرکت‌های تابعه آنها در خارج از این کشور

تحریم‌های مصوب شورای امنیت در قطعنامه 1747 در 24 مارس 2007
• تحریم تمامی صادرات نظامی ایران
• محدودیت داوطلبانه در زمینه فروش تسلیحاتی نظیر هواپیمای جنگی و بالگردهای تهاجمی، کشتی‌های جنگی، موشک‌ها، تانک‌های نبرد و وسایط نقلیه مسلح به ایران
• تحریم داوطلبانه در زمینه دارایی‌های خارجی 13 موسسه ایرانی از جمله بانک دولتی سپه و 15 مقام دیگر و همچنین 13 موسسه مرتبط با برنامه‌های حساس موشکی بالستیک و اتمی جمهوری اسلامی ایران از جمله مقامات ارشد نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
• محدودیت‌های داوطلبانه در زمینه سفر خارجی این 15 مقام
• محدودیت‌های داوطلبانه در زمینه کمک مالی یا وام به دولت ایران

تحریم‌های مصوب 23 دسامبر 2006 شورای امنیت علیه برنامه هسته‌ای ایران
• تحریم تجاری ایران در زمینه تمامی اقلام، مواد، تجهیزات، کالا و فن‌آوری قابل استفاده در برنامه غنی‌سازی اورانیوم تهران
• تحریم‌های داوطلبانه در زمینه سفرهای خارجی 12 مقام مرتبط با برنامه‌های هسته‌ای و موشک بالستیک ایران
• تحریم‌های داوطلبانه دارایی‌های خارجی این 12 مقام و همچنین 10 موسسه‌ای که به طور مستقیم با برنامه‌های هسته‌ای یا موشک بالستیک ایران ارتباط دارند یا در زمینه تأمین آنها حمایت می‌کنند.
اخبار مرتبط:



شهرام خزایی ::: چهارشنبه 86/12/15::: ساعت 4:56 عصر

شعرهای شامی کرماشانی هنوز هم طراوت خود را دارند. خیلی دوست داشتم بخشی از این شعر ها را ترجمه کنم و شما هم شریک این التذاذ باشید. دیدم با ترجمه تقریبا تمام مزه آن از دست می رود. بعد متوجه شدم اگر رسم الخط را به فارسی برگردانم خواندنش برای یک فارس زبان راحت ترمی شود البته با توضیح بعضی از واژه ها. همین جا بگویم کردی لکی که زبان شامی است، به فارسی نزدیک تر است تا کردی معیار یعنی اگر یک مهابادی یا اهل سلیمانیه عراق که با کردی سورانی - کردی معیار جنوب- حرف می زند و زبانش همان است که کردها با آن می نویسند و می خوانند، با یک کرد لک روبه رو شود بهتر است فارسی حرف بزنند تا کردی و قطعا چیزی از حرف های یکدیگر را نخواهند فهمید

کردی لکی که آن را ترکیبی از لری و کردی نیز می دانند، در شهرستان های سنقر، هرسین، کنگاور و کرمانشاه، متداول است
شامی شاعر نابینای کرمانشاهی که اصالتا هرسینی است، پیش از انقلاب دار فانی را وداع گفت و برای اولین بار ماموستا هژار اشعار او را در سال 62 جمع آوری و به چاپ رساند. او شاعری اجتماعی است که با زبانی طنز و یله تلخی ها را یادآوری می کند. شعر دکتر مصدق، اجاره نشینی و روغن نباتی از این دست شعر های او هستند. دکتر مصدق اش را با هم می خوانیم این شعر در سال 1331 سروده شده است
و بس که گردیم دس و بان دس
قرب ئرام نمن چو میوه نارس
جواو سلام نیشنوم له کس
بیکار چو ایمه له ایران فره س
خوش و حال هرکس مردیت آسودس
دکتر مصدق تکلیف مان چه س

نیمی له ملت دچار دردن
له صب تا غروب بیکار مگردن
و گسنه یی وینه ی زعفران زردن
مرد مبارز روز نبردن
زر ئرای ئیوس شر ئرای ایمه س
دکتر مصدق تکلیف مان چه س

نیمی له ملت چو گای پرواری
هر خون و خفن له سمن کاری
سرمستن و جام باده بی عاری
همیشه هفت رنگ و سفرشان هس
دکتر مصدق تکلیف مان چه س

ئوشن چل هزار بیکار و پاتخت
عمر گرامی مگذرن و سخت
بی جا و مکان بی لباس و رخت
سه وعده غذا کردن و یی وخت
ئاخر ئوانش هم نوع ئیوس
دکتر مصدق تکلیف مان چه س

یسه چوار روژتر هم زمستانه
زوخال نابوده هیزم گرانه
صدای زیل و بم بفرو بارانه
شقه ی دنان تی چو مسگر خانه
داش! نانوایی نی کفیده دس
دکتر مصدق تکلیف مان چه س

غصه کسادی سفید کرد ریشم
له صوب تا غروب خمیازه کیشم
من وه انتظار مشتری نیشم
بازرس یل هرسات مکن تفتیشم
چه بکم ئرای تلکه ی بازرس
دکتر مصدق تکلیف مان چه س

مشتی زر پرست سکه ی زر شناس
هیچ دینی نیرن غیر از اسکناس
مه مجلس ریا و روضه ی قارداس
تا نشان بین اسپاب و اثاث
یه روضه نیه، یش یی جور حقه س
دکتر مصدق تکلیف مان چه س

سه ماهه حقوق پاسبان شار
نیرسید نیده ی دس طلبکار
مر جرات دیرن بچنه بازار
یه چری آقا! ئو داد کی سرکار
دس مایه نیریم حساوکت بار
و دینت قسم نقدو نسیه س
دکتر مصدق تکلیف مان چه س

اوضاع مملکت درهم برهمه
وینه ی زلف یار پر پیچ و خمه
نیمی له ملت دچار غمه
رشته زندگی خیلی محکمه
ورنه و آسان گیان مدن و دس
دکتر مصدق تکلیف مان چه س

دست و پای مردم پیچاسه و هم
گش و کساتی دچارن و غم
له هر کس پرسم ئوشی چه بکم
و گیان شامی هر له کیسه خوم
من ئوشم بخوین تا ئوری که هس
دکتر مصدق تکلیف مان چه س


و: به
له: از

نمن: نماند

بان: روی، برز: بلندی

تی: می آید

فره س: فراوان است
گردیم: گشتیم
دس: دست
ئرام: برای من
نیشنوم: نمی شنوم
ئیمه: ما
ئرای: برای
سمن کاری: سیمان کاری، خانه محکم
خون یا خن با ضمه: می خورند
خفن: می خوابند
ئوشن: می گویند
ئوانه: آنها، ئوانش: آنها هم
ئیوه: شما
یسه: حالا
روژ: روز
زوخال: زغال
بفر: برف
نی کفیده دس: به دست نمی آید
نیشم: می نشینم
بازرس یل: بازرس ها
هر سات: هر ساعت
مکن تفتیشم: تفتیشم می کنند
یه روضه نیه، یش یی جور حقه س: این روضه نیست این هم یک جور حقه است
شار: شهر
دیرن: دارند
یه: این
چری: صدا می کند
ئوشم: می گویم
بخوین: بخوریم
ئوره: آنجا






شهرام خزایی ::: سه شنبه 86/12/14::: ساعت 5:24 عصر

معبد مشکوک آناهیتای کنگاور در فهرست جهانی ثبت نمی شود
ثبت جهانی بنای موسوم به معبد آناهیتای کنگاور به دلیل عدم وجود برنامه پژوهشی توسط مسئولین پروژه و دسترسی نداشتن به ویژگی های منحصر به فرد جهانی آن، در اولویت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری قرار ندارد.
ثبت هر اثر در فهرست جهانى یونسکو نیازمند داشتن ویژگى هایى است که تداوم زندگى درآن و منحصر به فرد بودن از جمله این ویژگى هاست. گرچه کارشناسان حضور انسان در این منطقه و انجام ساخت و ساز را از دوره هخامنشى تا پهلوى دوم دنبال کرده اند، اما هنوز درباره ویژگى هاى منحصر به فرد این اثر به توافق نرسیده اند. براى کشف چنین ویژگى هایى برنامه اى پژوهشى مورد نیاز است که چنین برنامه اى از سوى مدیران پروژه معبد آناهیتاى کنگاور ارایه نشده است.«جلیل گلشن»، معاون پژوهشى سازمان سابق میراث فرهنگى کشور، درباره ثبت جهانى کنگاور به «میراث خبر» گفت:«پرونده این اثر در حال تهیه و تکمیل است. اما معبد آناهیتاى کنگاور در اولویت امسال ما براى ارایه به یونسکو قرار ندارد. براى ثبت این اثر در فهرست جهانى باید ویژگى هاى فرا ملى آن روشن تر شود. این کار نیز نیازمند پژوهش بیشتر درباره این اثر است. سازمان میراث فرهنگى و گردشگرى برنامه خاصى براى پژوهش بر ر وى این اثر ندارد. مدیریت فعلى پروژه نیز برنامه اى پژوهشى ارایه نداده است. در سال جارى از بین دو اثر بیستون و مجموعه کلیساهاى طاطاووس مقدس و سن استپانوس، یکى را براى ثبت در میراث جهانى انتخاب خواهیم کرد.»معبد تاریخى آناهیتاى کنگاور براى اولین بار در سال 1348 توسط هیاتى به سرپرستى سیف الله کامبخش فرد از زیر خاک تپه گچ کن، پس از آوار بردارى از بناهایى که بر روى آن ساخته شده بود، بیرون آمد. حفارى بر روى این محوطه تا سال 1355 طى 8 فصل مداوم انجام گرفت. پس از آن کاوش هاى پراکنده توسط مسعود آذرنوش، رییس فعلى پژوهشکده باستان شناسى سازمان میراث فرهنگى و گردشگری، مرحوم محمد مهریار، معمار- باستان شناس و احمد کبیرى باستان شناس طى سال هاى قبل و پس از انقلاب انجام شد.در حال حاضر کارشناسان اداره میراث فرهنگى کنگاور به ساماندهى محوطه معبد مشغول اند. این کار که از تابستان امسال آغاز شده است شامل پاکسازى محوطه، ساماندهى سنگ ها، پایه ستون ها و ستون هاى پراکنده در محوطه و آماده سازى مسیرهاى بازدید مى شود. نورپردازى این بنا نیز در صورت دریافت اعتبار از پاییز سال جارى به اجرا در خواهد آمد. در حال حاضر بودجه مورد نیاز این پروژه در اختیار مسئولان آن قرار نگرفته است.
فرهاد نظرى کارشناس ارشد مرمت و احیاى بناهاى تاریخى با اشاره به فعالیت هایى که براى سامان دهى محوطه در حال انجام است، درباره پرونده ثبت جهانى این اثر به میراث خبر گفت: « هم اکنون در حال تهیه نقشه مدیریتى و حفاظتى این اثر تاریخى هستیم.این فعالیت هاى تحقیقاتى در کنار اقدامات ساماندهی، به تهیه و تکمیل پرونده ثبت جهانى این اثر خواهد انجامید. ویژگى هاى معمارى این بنا و تداوم زندگى از دوره هخامنشیان تا پهلوى دوم، مى تواند ثبت جهانى آن را امکان پذیر کند. در تلاش هستیم تا این ویژگى ها را معرفى و آنچه براى پرونده ثبت جهانى معبد مورد نیاز است تهیه کنیم.» با این حال مدیران رده بالاى سازمان میراث فرهنگى و گردشگرى حتى براى انجام اقدامات پژوهشى بر روى این بنا نیز اولویت قایل نیستند.گروهى از باستان شناسان معتقدند آنچه امروز به عنوان معبد آناهیتا در کنگاور معروف است و به دوره هاى اشکانی، سلوکى یا هخامنشى نسبت داده مى شود، کاخى ساسانى است که نیمه تمام با قى مانده است. پیدا شدن دو ستون منصوب به دوره سلوکى در یک کیلو مترى این بنا، کارشناسان را به این باور رسانده است که معبد اصلى آناهیتا در این قسمت قرار گرفته است. پاسخ گویى به این سوولات و ابهامات نیاز مند انجام تحقیقات وسیع ترى است که هنوز در اولویت هاى سازمان میراث فرهنگى قرار نگرفته است.



شهرام خزایی ::: سه شنبه 86/12/14::: ساعت 1:1 عصر

معبد آناهیتا یا کاخ خسرو؟(?)
معمای کنگاور همچنان باقی است
به اعتقاد این گروه جذابیت توده عظیمى از سنگ هاى فروافتاده از فراز بنا که بر پیرامون آن انباشته است و جلوه هر یک از آنها پیام دار شکوه بنایى فراتر از مقیاس رفع نیازهاى انسان یا حتى نیازهاى گروهى در کاربرى هاى روزهاى ویژه است و بیشتر به جاودانگى آیینى و تشریفات آدابى، فراملى مى ماند تا کاخى براى زندگى یا حکومت شاهى از شاهان پرشوکت، این بناى عظیم با این وسعت و با این کیفیت در حوزه فلات ایران کم نظیر و بى دلیل است با این حال با وجود بدنه هاى بسیار وسیع آنکه پوشیده از سنگ هاى بسیار بزرگى است در این بنا هیچ نشانه اى از نقش هاى تزیینى گل و گیاه و مجسمه هاى انسانى یا حیوانى نیست. معتقدان به نظریه معبد بودن بناى باستانى کنگاور این فرضیه را بر اساس باورهاى آیینى مردم ساکن در این منطقه مى دانند که از ایجاد تزیین در بنا پرهیز کرده اند.به اعتقاد گروه دوم، ایزدور خاراکسى نخستین کسى است که وجود معبدى را در کنگاور خاطر نشان ساخته و در هنگام توصیف معبد آناهیتا به نام معبد آرتمیس از معبد اکباتان (همدان امروزى) منسوب به آنائیتیس نیز یاد مى کند و ادامه مى دهد که آنها (شاید مغان) همیشه در آنجا قربانى مى کنند. در این صورت اگر معبد کنگاور که در واقع اولین معبد آناهیتایى بوده که وى بر سر راه همدان از آن بازدید کرده است توصیفى ازمراسم عبادى درآنجا نمى کند. مسعود آذرنوش باستانشناس دوره ساسانى عقیده دارد هیچ دلیلى براى انتساب مجموعه کنگاور به معبد گمشده آرتمیس (آناهیتا) در دست نیست. نه کتیبه اى درمورد اختصاص بنا به آرتمیس، نه پیکره اى آیینى. هیچ چیز دلالت بر آن نمى کند. وى اعتقاد دارد که درناحیه دیگرى از شهر کهن کنگاور باید به دنبال معبد آرتمیس که ایزدور خاراکسى ازآن نام مى برد گشت.همچنین از نویسندگان ایرانى وعرب مى توان به ابودلف اشاره کرد که درسده چهارم هجرى قمرى ( دهم میلادى) ازمحوطه بازدید کرده وآن را کاخى عجیب توصیف مى کند که بر روى صفه اى به ارتفاع بیست پا ساخته شده با ایوان هاى عالى وکاخ ها وگنجینه هایى که زیبایى تزئیناتش چشم ها را خیره مى کند. سپس مى افزاید که آنجا تفرجگاه خسرو دوم ( پرویز) بوده است. حمدالله مستوفى نیز کاخ را به خسرو نسبت داده وازبلوک هاى سنگى یکپارچه که در ساختمان آن به کار رفته سخن مى گوید. به اعتقاد این گروه دلیلى وجود ندارد که به گفته هاى جغرافى دانان شرقى اعتماد نکنیم و تا زمانى که گفته هاى آنها رد نشده است باید آنها را همچون ایزدور خاراکسى معتبر بشمار آوریم. بنا براین، واژه « قصر» این نویسندگان مى تواند جایگزین معبد باشد که ایزدور خاراکسى به کار برده است. با این حال نویسندگان ایرانى وعرب محوطه را به عنوان « قصر اللصوص» مى شناسند که به معناى کاخ دزدان است. این دزدى درواقع نوعى مقاومت بود درمقابل سپاه عرب که به نهاوند فرستاده شد.همچنین گروهى که به کاخ بودن این محوطه اعتقاد دارند اقدام به مقایسه عناصر معمارى بناى کنگاور با سایر بناهاى شاخص دوره ساسانى کرده اند. به عنوان نمونه مى توان به ستون هاى گچى نماى گچ اندود خسرو درقصر شیرین که داراى نوعى سرستون دوریک هستند اشاره کرد که بسیار به سرستون هاى کنگاور شباهت دارد. نظیر نیم ستون هاى گوشه هاى مجموعه کنگاور را هم مى توان دریکى از حیاط هاى درونى عمارت خسرو یافت. دراین محل یک واحد مربع شکل بزرگ در رواقى ستون دار محصور است که مقطع ستون هاى گوشه ها شکل قلب دارد. همچنین با مقایسه بازسازى قوس هاى فضاى میان ستون هاى بناى کنگاور با بناى ساسانى طاق گرا مى توان تشابه زیادى را یافت. به علاوه پایه ستون هاى کنگاور عملاً همان تراش پایه دیوار طاق گرا را دارد. تراش تزئینى سنگ هاى زیر پاتاق در طاق گرا کاملاً مشابه سرستون هاى کنگاور نیست اما تراش قوس هاى کنگاور همانندى بسیارى را با قوس هاى اتاق گرا نشان مى دهد. با توجه به این که تاریخ گذارى طاق گرا بیشتر به اواخر دوره ساسانى نزدیک تر است مى توانند مدرک مناسبى جهت تاریخ گذارى بناى کنگاور در این دوره و به طور دقیق تر در دوره سلطنت خسرو دوم باشد. در مورد صفحه ستون دار محوطه نیز مى توان تصور کرد که در واقع جنبه تزئینى براى کاخ خسرو دوم داشته است به این دلیل که در طول مدت حفارى هایى که در محوطه معبد آناهیتا صورت پذیرفته هیچ اثرى که نشان دهنده سقف بنا باشد به دست نیامده است. تنها در گوشه جنوب غربى مجموعه بلوکى به دست آمده است که ??? سانتیمتر درازاى آن بوده و مى توانند بخشى از پایین ترین سنگ پاتاق باشد. این سنگ تنها بلوک باقیمانده از یک قوس نعل اسبى است که قطر دهانه آن مى باید ??? سانتیمتر باشد. در صورتى که این بنا مسقف بوده باشد به احتمال زیاد مى بایست عناصر شاخص معمارى ساسانى همچون کنگره ها را بر بالاى بناى مسقف جست که تاکنون از حفارى ها به دست نیامده اند.در رابطه با بقایاى ساسانى کنگاور سیف الله کامبخش فرد مى نویسد: «نوشته هاى منفرد و پراکنده اى است در پشت و روى بعضى سنگ ها حجارى (شده) پوشش دیوار شرقى معبد آناهیتا، نوشته ها به صورت منقور و حک شده مربوط به اواسط دوره ساسانى است و چون در پشت و روى سنگ هاى حجارى فقط دیده مى شود حاکى از آن است که معبد آناهیتا در زمان ساسانیان تعمیر شده...» این علامت هاى حجارى شده دوره ساسانى همچنین شامل نمادهاى حیوانى و گیاهى است که به زعم عهده اى نمادهاى آناهیتا است ولى حضور آنها روى سنگ ها ثابت نمى کند که مجموعه یک معبد است کما این که در سایر محوطه هاى ساسانى که کاربرد مذهبى نداشته اند، علامت هاى سنگ تراشان ساسانى دیده مى شود. بنابراین طبق عقیده این گروه به نظر مى رسد محوطه باستانى کنگاور کاخى از خسرو دوم است. کاخى که ممکن است ساختمان آن در زمان خسرو شروع گشته و هرگز به پایان نرسیده باشد.براساس طرح پیشنهاد شده به سازمان میراث فرهنگى پیشین در تابستان ???? قرار بر این بود که با هدف بازسازى و نگهدارى مراکز باستانى و کهنسال کشور، برخى استادان و باستانشناسان و پژوهشگران زبده که از کار کنار گرفته بودند در قالب مؤسسات خصوصى که به ثبت قانونى رسیده اند قراردادهایى با سازمان میراث فرهنگى براى احیا و بازسازى بناى معبد آناهیتاى کنگاور به امضا برسانند. با این حال هیچ فعالیت محسوسى توسط سازمان میراث فرهنگى براى معرفى گسترده تر این مکان در این سال ها صورت نپذیرفته و این سؤال هنوز در ذهن بازدیدکنندگان بناى کنگاور مطرح است. معبد آناهیتا یا کاخ خسروپرویز؟ پاسخ به این پرسش در گرو پژوهش هاى بیشتر در محوطه باستانى کنگاور است.



شهرام خزایی ::: سه شنبه 86/12/14::: ساعت 12:59 عصر

سرود آب ها»، نیایش ایرانیان باستان در جشن آبانگان
آناهیتا،ایزد بانوی اساطیری ایران
آناهیتا،ایزد بانوی اساطیری ایران
آناهیتا، آناهید، ناهید، نام های زیبایی که هنوز بسیاری از دختران ایرانی را با آنها می نامند، یادآور بزرگ ترین ایزد‌بانوی اساطیر ایران، «اَردوی سوره اَناهیتا Ardavi – Sura An?hita» است که نام آن با آب و آبادانی عجین شده است. ماه آبان از آن اوست و روز آبان (= دهم) از ماه آبان جشن آبانگان به افتخار او و در ستایش او برگزار می شده است. ایزد‌بانویی با شخصیتی بسیار برجسته که جای مهمی در آیین های ایران باستان به خود اختصاص می دهد و قدمت ستایش او به دوره های بسیار پیشین و حتی به زمان پیش از زردشت می رسد.
شان نزول القاب ایزد‌بانوى اساطیر ایران
«اَردَوی» به معنى رطوبت، در آغاز، نام رودخانه مقدسى بوده است و سپس، نام رودخانه، شخصیت خدایى پیدا کرده است. او را همتاى ایزد‌بانوى سَرَسوَتى Sarasvati در آیین ودایى مى دانند و برخى بر این عقیده اند که «اردوی» در اصل صفت «سرسوتی» بوده است که در هند به رودخانه کوچک مقدسى به نام «مذیدسا Madhyadesa » در ناحیه پنجاب کنونى اطلاق مى شد. در ایران، بر اثر تغییرات معمول گویشى این نام به هَرَخوَتى Haraxvati تبدیل شد. در اوستا، این نام به ناحیه اى که هرخوتى (رَخوذ یا رُخَج) خوانده مى شود، اطلاق شد. ناحیه اى که رودخانه ها و دریاچه هاى فراوان دارد و در افغانستان کنونى است. در آغاز، هرخوتى مظهر رودخانه عظیم اساطیرى بود که از بلندى هاى کوه مقدس «هَرا» سرازیر مى شد و به دریاى «فراخکرت» مى ریخت و سرچشمه تمام آب هاى دنیا بود. ایرانیان کشاورز و گله دار همان گونه که هر کوه بزرگى را که در کوهپایه آن زندگى مى کردند، کوه هرا و هر دریاى پهناورى را فراخکرت مى خواندند، هر رودخانه حیات بخشى را نیز با اسم هرخوتى مى شناختند. اندک اندک نام ایزد سرسوتى فراموش شد و دو صفت آن، «اردوی» و «سوره» جاى آن را گرفتند. سوره یا سورا، بخش دیگر نام این ایزد‌بانو، به معنى «نیرومند» و «پرزور» است که کاملا برازنده صفت رودخانه اى پر آب و تند و تیز است. اما سومین لقب او، اَناهیتا، که در کتیبه اردشیر دوم هخامنشى و در بسیارى از متن ها به همین صورت خلاصه شده مى آید، ظاهرا در زمان هخامنشیان بر نام این ایزد‌بانو افزوده شده و به معنى «پاکی» و «بى آلایشی» است. همانند خود آب که مظهر پاکى و پاک کننده آلودگى است.
ویژگیهاى ایزد‌بانوى اساطیر ایران
اردو سوره اناهیتا که نخست بر رودخانه اردوى سرورى داشت کم کم بر همه آب ها سرورى یافت و بنا بر متن پهلوى «بُندَهِشن» پدر و مادر آنها شد و از اَپام نَبات (= ایزد آب ها) نیز پیشى گرفت و شخصیت اپام نبات در شخصیت او تحلیل رفت. تا جایى که نیایش به درگاه او، «آبان یشت» یعنى «سرود آب ها» خوانده مى شود و یشت پنجم اوستاست. این یشت یکى از طولانى ترین و شاید باستانى ترین یشت ها باشد. در این یشت، او زنى است جوان، خوش اندام، بلند بالا، زیبا چهره، با بازوان سپید و اندامى برازنده، کمربند تنگ بر میان بسته، به جواهر آراسته، با طوقى زرین بر گردن، گوشوارى چهارگوش در گوش، تاجى با صد ستاره هشت گوش بر سر، کفش هایى درخشان درپا، با بالاپوشى زرین و پرچین از پوست سگ آبی. چنین تجسمى احتمالا نشان از این دارد که تندیس هایى از او در دوره هخامنشى وجود داشته است. آناهیتا؛ ایزد‌بانوى نیرومندی، زیبایى و خردمندى و الهه عشق و باروریاین ایزد‌بانو با صفات نیرومندی، زیبایى و خردمندى به صورت الهه عشق و بارورى نیز در مى آید؛ زیرا چشمه حیات از وجود او مى جوشد و بدین گونه «مادر _ خدا» نیز مى شود، و به عنوان ایزد‌بانوى باروری، زنان در هنگام زایمان براى زایش خوب و دختران براى یافتن شوهر مناسب به درگاه او استغاثه مى کنند. او نطفه مردان را پاک مى کند و زهدان زنان را براى زایش آماده مى سازد و سبب جارى شدن شیرى مى شود که نوزاد را نیرو مى بخشد. همانند سرسوتى هندى سبب فراوانى غلات و زاد و ولد گاو و گوسفند است. اردوى سوره اناهیتا مال و ثروت دنیایى همچون اسب، گردونه، اسلحه و لوازم خانگى نیز مى بخشد. جنگجویان به درگاهش دعا مى خوانند تا در نبرد پیروزى یابند و دشمن را سرکوب کنند. گرچه این صفات اخیر شاید چندان با مظهر رودخانه بودن هماهنگ نباشد. اَناهید گردونه اى دارد با چهار اسب سفید. اسب هاى گردونه او ابر، باران، برف و تگرگ هستند. او در بلندترین طبقه آسمان جاى گزیده است و بر کرانه هر دریاچه ای، خانه اى آراسته با صد پنجره درخشان و هزار ستون خوش تراش دارد. او از فراز ابرهاى آسمان، به فرمان اهورامزدا، باران و برف و تگرگ را فرو مى باراند. در بند سوم یشت پنج در توصیف صفات رودخانه اى این ایزد‌بانو آمده است: «بدان هنگام که اردوى سوره اناهیتا _ آن دارنده هزار چشمه و هزار رود _ هر یک به درازاى چهل روز راه مردى چابک سوار _ به سوى دریاى فراخکرت روان شود، سراسر کرانه هاى آن دریا به جوش در افتد و میانه آن برآید. اوست که در بزرگى همچند همه آب هاى روى زمین است و به نیرومندى روان شود.»
بامدادان تا غروب، هنگام شایسته نیایش و نثار به درگاه آناهیتا
از زمان هاى بسیار کهن قایل به وجود گونه اى پیوند آسمانى و ایزدى میان آب از یک سو و خرد یا عقل از سوى دیگر بودند. از این رو، مرسوم بود روحانیون و شاگردان آنان به درگاه اردوى سوره دعا کنند تا از خرد و دانش بهره مند شوند. مناسب ترین و بهترین وقت براى انجام دادن مراسم مذهبى نیز بامدادان بود. در بندهاى 91 و 95 یشت پنجم از زبان این ایزدبانو آمده است که از هنگام برآمدن خورشید تا به گاه فرو رفتن خورشید هنگام نیایش و نثار زوهر (نوعى فدیه دینی) به درگاه اوست و پس از آن، شایسته ستایش دیوان خواهد بود. این ایزد‌بانوى پاکى و بى آلایشى که از هر گونه بدی، نقصان و بیمارى به دور بود، در بندهاى 92 و 93 همین یشت قدغن مى کند که دیوانگان و بدخلقان و دروغ گویان و بزدلان و حسودان و نیز جذامیان و نابینایان و ناشنوایان و دیگر معلولان از آنچه نذر او مى شود، مصرف کنند.
آناهیتا؛نگهدار نطفه پسران موعود زردشت
او یاور «سپندارمد»، امشاسپند موکل بر زمین و نیز نگهدار نطفه زردشت در دریاچه «کیانسه» است‌، نطفه اى که بعدها نجات بخشان دین زردشتى و پسران موعود زردشت، اوشیدر، اوشیدر ماه و سوشیانس، از آن به وجود خواهند آمد. از تمام این صفات و نقش ها چنین بر مى آید که اناهید خداى محبوبى بوده و همیشه علاقه و احترام عمیق پیروان بسیارى را به خود جلب کرده است. تندیس هاى بارورى را که به الهه مادر موسوم اند و نمونه هایى از آن از تپه سراب کرمانشاه (با قدمتى در حدود نه هزار سال قبل از میلاد) و در کاوش هاى ناحیه شوش به دست آمده است، تجسمى از این ایزدبانو مى دانند.
بازمانده معابد و آیین هاى مربوط به آناهیتا
او همتاى ایرانى آفرودیت، الهه عشق و زیبایى در یونان و ایشتر، الهه بابلی، به شمار مى رود. آیین هاى مربوط به این ایزد‌بانو با پاکى و طهارت آمیخته بوده است. براى این ایزد‌بانو معابدى بر پا مى شده است و در آنها دوشیزگانى خدمت مى کرده اند که تعهد پاکدامنى داشته اند. از میان این معابد، معابد همدان و شوش و کنگاور از همه مجلل تر بوده است. معابد اناهیتا معمولا در کنار رودى برپا مى شده و احتمال مى رود که قلعه ها و زیارتگاه هایى که با اسامى دختر و بى بى امروزه مشهور است و معمولا در کنار آنها آبى جارى است، بقایاى معابد اناهیتا باشند. برخى حتى سفره هاى نذرى با نام بى بى (همچون بى بى سه شنبه) را بازمانده آیین هاى مربوط به اناهیتا مى دانند.
قدر و اهمیت ایزدبانوى اساطیرى ایران در تاریخ و اساطیر و ادیان ایرانی
اناهیتا باید در آغاز سلسله ساسانى که اجدادشان در استخر به معبد او وابسته بودند، نقش مهمى بازى کرده باشد. اردشیر بابکان سرسلسله ساسانى خود، نگهبان معبد اناهیتاى استخر (در نزدیکى تخت جمشید) بوده است. از دوره اشکانیان نیز سکه هایى با نقش این ایزد‌بانو به جا مانده است. پرستش اناهیتا در شاهنشاهى هخامنشى هم بسیار مهم بوده است. کِلِمِنس اسکندریه اى در کتاب تاریخ خود مى گوید که اردشیر دوم مجسمه هاى اناهیتا را در سراسر کشور برپا کرده بود. همچنین از این دوره سنگ هایى قیمتى با نقش ایزد‌بانویى تاج بر سر یا زنى ایستاده به جا مانده که آن را اناهیتا تشخیص داده اند. در تاریخ اساطیرى نیز قهرمانان بزرگ اساطیرى همچون هوشنگ، جمشید، فریدون، کیخسرو و گرشاسب به درگاه این ایزدبانو دعا کرده و او را به یارى طلبیده اند. در قدر و اهمیت این ایزدبانو همان بس که ایرانیان قدیم و زردشتیان احترام ویژه اى براى آب قایل بودند و هر گونه ناپاکى را از آب ها به دور مى داشتند. آنان هیچگاه در آب جارى شست و شو نمى کردند و چنان در پاک نگهداشتن آب ها مى کوشیدند که به گفته پژوهشگران، در دوره هایى که در اغلب کشورهاى جهان بیمارى هاى واگیر قربانیان زیادى گرفت، در سرزمین ایران هیچگاه هیچ گونه بیمارى همه گیرى شایع نشد.



شهرام خزایی ::: سه شنبه 86/12/14::: ساعت 12:57 عصر

دمکراسی چیست؟

 

 

دمکراسی یعنی تامین حقوق اجتماعی مساوی برای همه افراد جامعه. قانون اساسی دمکراتیک یعنی سند تضمین این حقوق مساوی. این حقوق شامل حقوق طبیعی و فردی انسان ها می شود و همه حقوق اجتماعی و سیاسی مربوط به روابط بین افراد جامعه و شرکت افراد در اداره امور جامعه منتج از همین تضمین حقوق مساوی است. به این ترتیب، همه افراد جامعه، صرف نظر از خواسته ها و تمایلات و میزان تحصیلات و آگاهی سیاسی در امر اداره سیاسی جامعه به میزان مساوی فرصت مشارکت می یابند.

دمکراسی یک سمت گیری سیاسی نیست. بلکه دمکراسی چارچوبی است برای فعالیت سیاسی همه افراد جامعه. طبیعی است که همه افراد جامعه به یکسان نمی اندیشند و نتیجه دمکراسی این است که برآیند نظرات همه مردم، و نه نظرگاه و دیدگاه یک گروه، بر اداره جامعه حاکم است. اکثریت اعمال نفوذ بیشتری پیدا می کند، اما اقلیت حذف نمی شود و به سهم خود تاثیرگذار است. دمکراسی زمینه فعالیت سیاسی همه افراد جامعه را – از راست افراطی تا میانه و تا چپ افراطی – تامین می کند و آزادی فعالیت آنها را به شکل مسالمت آمیز تضمین می کند. این که یک گروه از روشنفکران – حتی با شریف ترین آرمان های سیاسی – سعی کنند که سمت گیری سیاسی جامعه را تعیین کنند، نفی دمکراسی است و از نظر همه هواداران دمکراسی محکوم است. 

اولین مسئله در تحکیم ساختار دمکراسی پویائی و انعطاف پذیری قوانین اجتماعی با مرور زمان و رشد جمعیت و تغییر خواسته ها و جابجایی نسل هاست. قوانین جامعه نباید به آسانی تغییر پذیر باشند تا ثبات جامعه متزلزل نشود و امنیت اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی بطور نسبی تامین شود. در عین حال قوانین و ساختار اجتماعی باید به حد لازم و کافی انعطاف پذیر باشد چنانچه  امکان انعکاس خواسته های مردم را  داشته باشد و بتواند براساس نیازهای مردم و شرایط عینی و ذهنی آنها تغییر و تکامل پذیرد. به این جهت نمایندگان مردم می توانند قانون وضع کنند و حد نصاب معینی از مردم نیز می توانند وضع یا تغییر قانونی را پیشنهاد کنند.

 آنچه در دمکراسی غیرقابل تغییر است حفظ و تامین حقوق و آزادیهای فردی مثل حق زندگی، آزادی وجدان، آزادی بیان، و امثال آن است. بعلاوه، حقوق و آزادی های اجتماعی که از برآیند آزادیهای افراد حاصل می شود مثل آزادی اجتماعات، آزادی مطبوعات و امثال آن  نیز تضمین شده و غیر قابل تغییر است.  آنچه قابل دستکاری است، قوانین مربوط به روابط اجتماعی افراد و شیوه اداره امور جامعه در حیطه اقتصادی و سیاسی و غیره می باشد. البته آزادی های فردی نیز آنجایی که به روابط اجتماعی گره می خورد، قابل بحث و تامل است مثل آزادی انتخاب مرگ (خودکشی به دستیاری پزشک) و حق سقط جنین که از بدیهیات نیست و قابل بحث است.

مسئله دوم در تداوم ساختار دمکراسی حفظ و تامین حق نظارت مردم بر کم و کیف اداره امور جامعه در همه جوانب و کنترل مردم بر همه نهادها – از نمایندگان مستقیم آنها گرفته تا اجزاء نهادهای اجرایی و قضایی – است. نظارت و کنترل مردم می تواند مستقیم یا غیرمستقیم باشد و مردم و نمایندگان مردم حق بازرسی و استیضاح هر نهاد و مقام دولتی را دارند.  نظارت مستمر بر کار نهادهای اداره جامعه توسط مردم لازم است تا مردم بدانند که هر نهاد دولتی کار خودش را انجام می دهد و اختیاراتی ورای آنچه که برای انجام وظایف قانونی خودش لازم است، ندارد. بعلاوه، مردم باید  نظارت داشته باشند بر اینکه آیا هر نهاد دولتی از اختیارات قانونی خودش حداکثر استفاده را برای انجام وظایفش می کند و کار خود را به درستی انجام می دهد و نیز در امور سایر نهادها دخالت نمی کند. به عبارت دیگر، ساختار نهادها به دیکته قانون،  به علاوه ی نظارت مردم،  شرایط لازم و کافی  را برای  "بازرسی و موازنه" سه قوه مقننه، قضائیه و مجریه در جامعه ایجاد می کند. حاصل این است که شفافیت سیاسی و امکان بازرسی همه نهادهای اداره جامعه توسط مردم حاصل شود و توازن قدرت چنان باشد که هیچ نهاد یا شخصی نتواند به تنهایی، و بدون خواست مردم، در جهت اداره امور جامعه تغییراساسی ایجاد کند.  

یکی ازمشکلات عمده در راه استقرار دمکراسی عدم امکان عملی مشارکت فعال همه مردم در اداره امور جامعه است. به این دلیل است که عملا اداره سیاسی جامعه، حتی در  جامعه ای دمکراتیک مثل آمریکا،  به دست اقلیتی صورت می گیرد که یا از نظر سیاسی و یا اقتصادی از نخبگان جامعه هستند. بنابراین می توان ادعا کرد که چنین دمکراسی در واقع دمکراسی نیست و دمکراسی بدون "عدالت اجتماعی"  فقط دمکراسی لیبرال است و مفهوم واقعی دمکراسی را به معنای مشارکت آگاهانه و فعال مردم نمی تواند در جامعه پیاده کند. از این رو چپ بطور سنتی بر آن است که دمکراسی بدون تامین امکانات عملی برای مشارکت فعال و آگاهانه عموم مردم، از طریق ارتقاء سطح عمومی زندگی و بالا بردن سطح آگاهی عمومی و غیره، امکان پذیر نیست. چپ سنتی بر آن بوده  است که روشنفکران باید هم و غم خود را مصروف استقرار "عدالت اجتماعی" کنند و تمرکز روی دمکراسی به عنوان یک هدف فقط مسیر رسیدن به دمکراسی واقعی را طولانی تر می کند. آقای  فریبرزرئیس دانا** در مصاحبه با اخبار روزچنین می گویند.

"یکی از بحثهائی که ماهیت اتحاد را روشن میکند، برداشت و تعریفی است که از دمکراسی داریم. دمکراسی لیبرال با دمکراسی مشارکتی متفاوت است. دمکراسی لیبرال بر توزیع درآمد اصراری ندارد. دمکراسی لیبرال ساختار موجود مالکیت و بنابر این ساختار موجود قدرت را در واقع دست نخورده میخواهد. دمکراسی لیبرال سطحی است، به عمق مسائل اقتصادی مثل ساختار قدرت و تملک و در اختیار داشتن منابع اقتصاد ملی توجهی نمی کند. در حالیکه دمکراسی مشارکتی به نهادهای مدنی وابسته است و بخشی از این نهادهای مدنی متعلق به زحمتکشان است و با توزیع در آمد کار دارد. مسئله اصلیش این است تا زمانی که این توزیع درآمدها عادلانه نشود بخش زیادی از جامعه به حداقل اجتماعی دست پیدا نمی کنند و آدمی که به حداقل های اقتصادی دست پیدا نکند، انسان آزاد نیست و انسانی که آزاد نیست، نمیتواند دمکراسی بنا کند." 

 

این گفته انواع دمکراسی را تعریف میکند. اما دمکراسی به معنای مشارکت همه مردم در اداره جامعه یک تعریف بیشتر ندارد و یک واقعیت بیشتر ندارد. شاید جزئیات مربوط به نحوه شرکت مردم در جوامع دمکراتیک گوناگون تفاوت داشته باشد، اما ماهیت تضمین امکان مشارکت همه مردم در سیاست اداره کشور و در همه جوانب امور یکی است. آن چه در اینجا منظور دکتر فریبرزرئیس دانا است، سمت گیری حرکت جامعه است که عملا توسط نیروهای سیاسی تعریف می شود. استقرار دمکراسی به همه نیروهای سیاسی و روشنفکران فرصت آن را خواهد داد که با وسواس نیروهای متحد سیاسی خود را برای توجه به عمق مسائل اقتصادی انتخاب کنند. اما برای حضور دمکراسی نمی توان نیرویی را – حتی حزب اللهی ها را- ازصحنه مشارکت سیاسی حذف کرد. البته من با ایشان موافق هستم که ثروت های ملی و منابع کشور متعلق به همه مردم هستند و باید ملی باقی بمانند و منافات این امر با مشارکت مساوی همه مردم و استقرار دمکراسی لیبرالی روشن نیست. توزیع عادلانه درآمدها مسئله ای است که حاصل فعالیت سیاسی در شرایط دمکراتیک است و حاصل مستقیم استقرار دمکراسی نیست. شاید نگرانی واقعی ایشان از نیرو یافتن چنان نیروهای سیاسی لیبرال در چارچوب دمکراسی است. لازم به نظر می رسد که ایشان نظرات خود را مشخص تر بیان کنند.

 

"دمکراسی اشتراکی" که منظور نظر آقای رئیس دانا است، همان عدالت اجتماعی است که تحقق خواسته های عموم مردم از نظر امکانات رفاهی و بهداشتی و فرهنگی است و در نتیجه تلاش سیاسی در چارچوب دمکراسی قابل تحقق است. اما تجربه شوروی و بلوک شرق به ما نشان می دهد که عکس آن درست نیست و با تلاش برای استقرار عدالت اجتماعی و انکار اهمیت دمکراسی فقط و فقط می توان از هر دو هدف دمکراسی و عدالت اجتماعی دور شد. از آن جایی که دمکراسی احترام به خواسته های همه مردم است، وقتی که تحقق بیابد آنگاه جامعه دمکراتیک راه خودش را به سوی عدالت اجتماعی می گشاید.

آیا واقعا جامعه دمکراتیک می تواند راه خودش را به سوی عدالت اجتماعی بگشاید؟ برای آنان که به دمکراسی ایمان دارند، پاسخ مثبت است. اگر اعتقاد به عدالت اجتماعی به منظور بهبود وضعیت اجتماعی و اقتصادی عامه مردم است، باید دانست که چنین بهروزی اجتماعی خواسته طبیعی اکثریت مردم است. پس با تضمین امکان مشارکت عامه مردم در امور سیاسی کشور جامعه عملا به سوی بهروزی اجتماعی حرکت خواهد کرد. در تلاش برای استقرار دمکراسی، باید این نکته را درنظر داشته باشیم  که دمکراسی مقطعی نیست و با یک همه پرسی تضمین و تثبیت نمی شود. دمکراسی تضمین دخالت همه جانبه مردم در روند اداره امور کشور است و البته یک شبه تحقق پیدا نمی کند، و عدالت اجتماعی هم یک شبه بر پا نمی شود. حداکثر خواسته واقع بینانه ما در مقطع فعلی می تواند آغاز مشارکت همه جانبه مردم در حکومت کشور باشد. 

 

یک نیروی  سیاسی می تواند در اتحاد خویش با نیروهای سیاسی دیگر هرگونه شرط و شروطی را به هر دلیلی قید کند. اما وقتی که صحبت از دمکراسی و اتحاد برای استقرار دمکراسی می شود، چنین اتحادی نمی تواند تابع سمت گیری سیاسی هیچ یک از مولفه های اتحاد باشد. دمکراسی نباید فدای تلاش برای استقرار عدالت اجتماعی شود. نیروهای سیاسی می توانند بر اساس مواضع سیاسی خود برای افزایش نیروی سیاسی یا کسب قدرت  با هم ائتلاف کنند. اما چنین ائتلافی برای استقرار دمکراسی فقط و فقط می تواند برای مقابله با استبداد و افزایش نیروی دمکراسی خواهان باشد، نه سمت گیری سیاسی جامعه پس از افول استبداد. البته چنین ائتلاف هایی در شکل گیری نظرات مردم موثر است و در جلب آراء آنان در مرحله بعد از افول استبداد کمک می کند. یعنی که ائتلاف نیروهای سیاسی بطور غیرمستقیم در سمت گیری سیاسی جامعه موثر است. اما وقتی که صحبت از دمکراسی است، هدف مشارکت دادن همه مردم با هر اعتقاد سیاسی به شرکت در اداره جامعه است.

 

ایمان به  دمکراسی ایمان به توانایی خرد جمعی است. اگر قانون اساسی به اندازه کافی دمکراتیک باشد، و نیز انعطاف پذیری برای دمکراتیک ماندن در طول زمان هم داشته باشد، روشنفکران و فعالان سیاسی می توانند در چارچوب چنین دمکراسی همه تلاش خود را صرف سمت گیری حرکت سیاسی جامعه به سوی عدالت اجتماعی کنند. اما اگر از اول شرط استقرار دمکراسی را سمت گیری سیاسی جامعه تعیین کنیم، از همان ابتدا مهر باطل را بر دمکراسی زده ایم. سمت گیری سیاسی جامعه را باید همه مردم با هم انتخاب کنند، حتی اگر باز هم تصمیم بگیرند که جمهوری اسلامی را انتخاب کنند. دمکراسی یعنی اداره جامعه به وسیله همه مردم، و نه اداره جامعه حتی  به وسیله بهترین و انساندوست ترین نخبه های سیاسی جامعه.

 

باید به توانایی های خرد جمعی ایمان بیاوریم و اطمینان داشته باشیم که مردم وقتی که میدان پیدا کنند،  راه خودشان را پیدا خواهند کرد و به دمکراسی در عمل خواهند رسید و کم کم کشور را بسوی استقرار عدالت اجتماعی سوق خواهند داد.

 




شهرام خزایی ::: چهارشنبه 86/12/8::: ساعت 4:56 عصر

اندیشه های سیاسی غرب در قرن بیستم 

کتاب "اندیشه های سیاسی غرب در قرن بیستم" نوشته دکتر ملک یحیی صلاحی استاد دانشگاه اقتصاد وعلوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی، طی ده فصل مهمترین مکاتب و ایدئولوژیهای سیاسی قرن بیستم را مورد بررسی قرار می دهد . به گزارش مهر هر گاه جامعه ای از اندیشیدن باز ایستد و به وضع موجود تن دهد می توان گفت آن جامعه رو به مرگ و تباهی دارد. به قول هانا آرنت نیندیشیدن یک جنایت است. با اینکه انسان امروزی پیشرفت های چشمگیری درعرصه های مختلف فکری و عملی بدست آورده اما هیچ گاه بی نیاز از انتقاد از خود و ترسیم افق های جدید نیست . به نظر می رسد حوزه اندیشه سیاسی به جهت پرداختن به بحث قدرت اهمیت بیشتری از جنبه های دیگر اندیشیدن دارد. البته همواره اندیشه و تحولات اجتماعی و اقتصادی رابطه ای دیالکتیک با هم داشته اند. ضمن اینکه هر اندیشه ای به نوعی بازتابی از زمان خود است و برتحولات بعد از خود نیز تاثیر گذاشته است. قرن بیستم تحولات مهم شگرفی را پشت سر گذاشت. از جمله ظهور ایدئولوژی های چپ و مارکسیستی در قالب یک ابر قدرت، بحرانهای اقتصادی و دو جنگ مهم و بزرگ جهانی که تحولات شگرفی را در ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی موجب شده اند. همه این موارد نشان از اهمیت پرداختن به اندیشه های سیاسی است. کتاب " اندیشه های سیاسی غرب در قرن بیستم" نوشته دکتر ملک یحیی صلاحی استاد دانشگاه اقتصاد وعلوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی در راستای همین هدف فراهم شده است. این کتاب برای اولین بار در سال 1381 توسط نشر قومس به چاپ رسیده است. در همین زمینه ایدئولوژی ها ومکاتب سیاسی چون لیبرالیسم، امپریالیسم، نظریه نخبگان فاشیسم، اندیشه چپ و کمونیسم، مکتب فرانکفورت و اندیشه انتقادی و آنارشیسم طرح و بررسی می شوند. همواره طی تاریخ اندیشه سیاسی بحث قدرت و نحوه ساماندهی بر اساس آن نکته مرکزی اندیشه های سیاسی بوده است. اینکه حکومت در دست یک شخص، جمعی یا همه مردم باشد و چگونه این قدرت و با چه اهدافی می بایست اعمال شود، همواره مد نظر فیلسوفان و اندیشمندان سیاسی قرار داشته است. اندیشه های سیاسی در قرن بیستم نیز به دنبال تحقیق و بررسی همین حکومت های فردی، جمعی یا مردمی است. البته بین فلسفه سیاسی و اندیشه سیاسی یک تفاوت اساسی وجود دارد و آن اینکه فلسفه بیشتر به دنبال حقیقتی دائمی و مطلق می باشد. در حالیکه اندیشه سیاسی ضمن بررسی مشکلات جامعه، برای یافتن راه حل مشکلات موجود تلاش نمی کند. به همین جهت فلسفه از ثبات بیشتری برخوردار است ولی اندیشه سیاسی متناسب با واقعیات دچار تحول و دگرگونی شده است.




شهرام خزایی ::: چهارشنبه 86/12/8::: ساعت 4:47 عصر

 

سازگاری اسلام  وسکولاریزم:


 


امکان یا امتناع


 

 


 


خرداد 1386


چکیده:


 


درباره دین وماهیت آن تعاریف بسیار پیچیده ای ارائه شده است اما تعریفی که ساده اما بسیار عمیق می نماید آن است که دین، تعبد کامل از دستورات خداوند است.در ادیان سامی کیفیت احکام و آداب شریعت متفاوت است اما این اصل محوری در تمام آنها مشترک است.از سوی دیگر سکولاریزم چیزی جز تنها بودن انسان در عرصه تصمیم گیری برای خویشتن نیست و بر پایه هایی چون اومانیزم،راسیونالیزم وساینتیزم  استوار است. سکولاریزم اصولا پدیده ای مسیحی بوده و لذا جمع میان اسلام با سکولاریزم ویا برآمدن اسلام از سکولاریزم به علت ساختار های متفاوت دین اسلام و مسیحیت نه ممکن و نه مطلوب است 


 


مقدمه:


1.طرح موضوع:


از مسایل مهم مبتلا به جامعه ایرانی در دوره جدید مدرنیزم  و چگونگی نسبت جامعه با این مساله مهم و محوری است.اگر بپذیریم که مدرنیزم دارای عناصری چون صنعتی شدن،تکوین دولت ها بر اساس ساخت ملت _دولت و....است باید حتما سکولاریزم را نیز در ردیف این عناصر اصلی برشمریم.دین نیز یکی ازعناصر مهم  ومحوری سنت است و شاید بتوان  تضاد میان سنت ومدرنیزم را به تضاد میان دین و سکولاریزم تحویل کرد. رواج اندیشه های جدید در ایران معاصر همیشه با سد سترگ سنت رویرو بوده ومجادلات این دو فصل مهمی در تاریخ معاصر ایران را در برمی گیرد.جامعه ی ایران جامعه ای مذهبی است و در دوران صفوی و بعد از آن روحانیت شیعه نقشی منحصر به فرد درساخت سیاسی نظام های حاکم ایران دارد.طرفه آن که در دوران پس از انقلاب اسلامی و تشکیل رژیم جمهوری اسلامی روحانیون بر خلاف اسلاف قبلی خود موفق به تشکیل حکومت شدند و این مساله آغازی دیگر برای حیات سیاسی نوین ایران در طول دوران جدید است.از طرفی رواج اندیشه های مدرن در ایران به ویژه بعد از دوران مشروطه باعث گردیده که حاملان آن چه از لحاظ تئوریک و چه از لحاظ بسیج توده ها به عنوان آلترناتیوی قوی در مقابل روحانیت قد علم نمایند و در طول تاریخ کشمکش های فراوانی میان این دو به وجود آمده که بالطبع هزینه های غیر قابل جبرانی را برای ایران درپی داشته است.در میان گروهی نیز با رویکردی متفاوت تر از روحانیون سنتی و روشنفکران سکولار بر این باورند که می توان به گزینشی آگاهانه  از اسلام و مدرنیزم دست یازید و نظام منسجم فکری کارآمدی از برآیند این دو طراحی کرد. این گروه بعد ها به روشنفکران دینی مشهور گردیدندو از نظر فکری بعضی به حوزه های علمیه وبعضی دیگر منتسب به دانشگاه هستند. هنگامی که به آثار روشنفکران دینی با دقت نگریسته می شود یک نکته محوری در آثار آنها به جشم می خورد و آن این است که آنها قایل به سازگاری میان اسلام و مدرنیزم و بالتبع آن سکولاریزم هستند و در نحله های متفاوت ومختلف آنها  اعم از لیبرال و چپ و....کما و بیش این نکته مشاهده می گردد.حال با توجه به مقدمه ما به دنبال تعیین نسبت میان دین و سکولاریزم در این تحقیق هستیم.


 


2.دلایل انتخاب موضوع:


در ایران بعد از جنگ و دولت توسعه محور هاشمی رفسنجانی به علت عدم اجرای صحیح سیاست های تعدیل اقتصادی، به تدریج لایه هایی از نارضایتی عمومی در میان مردم به خصوص در میان اقشار تحصیل کرده پدیدار گشت.بسیاری از کسانی که در جریان دولت هاشمی به حاشیه رانده شده بودند با کار تئوریک و قلم زدن در نشریاتی چون کیان ،کیهان فرهنگی،ایران فردا و.....سبب شدند تا ادبیاتی متفاوت تر از ادبیات دهه ی  60 در جامعه جاری گردد.این نحله در جریان دوم خرداد 76 نقش محوری ایفا نمود تا جایی که قدرت را با شعار اصلاح طلبی به دست آورد.روشنفکران دینی چون عبدالکریم سروش،محسن کدیور،حبیب الله پیمان،محمدمجتهدشبستری  و....نقش مهمی در تحکیم این گفتمان در دهه ی 70 وبعد از آن داشته اند.مهمترین علت نگارش این تحقیق این است:با توجه به ناکامی اصلاح طلبان در دوره ی 8 ساله و روی کار آمدن دولت متضاد با دولت قبلی،تامل نظری در باب علل وچرایی شکست اصلاح طلبان امری ضروری است ودر این جا ما بر آنیم که مدعای اصلی آنها را که همان سازگاری اسلام و مدرنیزم است به چالش بکشیم.


 


3.سوال اصلی و فرضیه:


الف:سوال اصلی:


سازگاری میان اسلام وسکولاریزم تا چه اندازه ممکن است؟


ب:سوالات فرعی :


1. ماهیت دین چیست؟


2.سکولاریزم چیست و بر چه مولفه­هایی استوار است؟


3.مسیحیت به عنوان دینی که سکولاریزم در آن رشد و نمو یافته است دارای چه مولفه هایی است؟


4.اصول اساسی دین اسلام چیست ؟


 


 


 


 


 


ب:فرضیه:


ادیان اسلام ومسیحیت دارای ساختارهای الهیاتی کاملا متفاوتی هستد وبا توجه به بستر تاریخی متفاوت این دو دین، سکولاریزم که بر خاسته از بستر دین مسیح است با دین اسلام ناسازگار است.


 


 


سازماندهی تحقیق:


 


در فصل اول تعاریف نسبتا متفاوتی از دین جمع آوری شده و با توجه به تفاوت های بنیادین آنها، تعریف سورن کیرکه­گور از دین که آنرا تعبد می داند به عنوان تعر­­یف مورد این تحقیق لحاظ گردیده است.


در فصل دوم اصول اساسی دین مسیح برشمرده شده و با توجه به ناسازگاری های درونی این دین پیش زمینه های عینی سکولاریزم به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است.


درفصل سوم تعاریف مشهور از سکولاریزم جمع آوری شده و بنیاد های اساسی آن چون اومانیزم،راسیونالیزم وساینتیزم مورد بررسی قرار گرفته است.


در فصل چهارم اصول اساسی دین اسلام چون توحید نبوت و معاد مورد بررسی قرار گرفته است تا تفاوت آن با اصول مسیحیت روشن شود.


در آخر به عنوان نتیجه گیری درستی فرض اثبات گردیده و به تفصیل صحت فرضیه اثبات خواهد شد.


 


 


 


              


                                          


 


                  




شهرام خزایی ::: سه شنبه 86/12/7::: ساعت 5:43 عصر

تعاریف وبنیاد های نظری سکولاریزم 

 


 


الف:تعاریف


سکولاریزم در فرهنگ غرب معانی مختلفی دارد از قبیل جداانگاری دین و دنیا غیرمقدس و غیر روحانی، عقلانیت، علمگرایی ونو گرایی درمسیحیت به کارمی­رود.


واژه لاتینی آن، یعنی سکولوم چنانکه واتیسگرگفته است به معنای قرن و سده به کار می رود[1].سکولوم در زبان کلاسیک مسیحیت نقطه مقابل ابدیت وجاودانگی الوهیت یعنی زمان حاضر است که در آن به سر می­بریم و در اصطلاح به معنای هر چیزی است که به این جهان تعلق دارد وبه همان اندازه به طور مستقیم از خداوند و الوهیت دور است. واژه ژرمنی سکولاریزم آن یعنی (weHich) که به معنای «این جهانی» است، ناظر به دنیای کنونی ومسائل مربوط به آن است. با پیشرفت علوم تجربی و عقلی و همچنین ظهور نهضت رفورم سکولار در معانی دیگری نیز استعمال گشت.امروزه یکی از معانی شایع سکولار در جهان غرب جدا نگاری دین از قلمرو سیاست حکومت واجتماع است به این معنا که دین باید در مسائل مربوط به انسان و دنیا از قبیل اقتصاد و آموزش وحقوق دست بردارد و خود را مشغول به تدبیر در امور جزئی و فردی ازجمله دعا، ازدواج و طلاق و.....کند.


در فرهنگ آکسفورد معنای سکولاریزم این گونه است: اعتقاد به این که قوانین آموزش و سایر امور اجتماعی، به جای آن که بر مذهب مبتنی گردد بر داده­های علمی بنا شود.


ودر فرهنگ و بستر: سکولاریزم عبارت است از اعتقاد به اینکه زندگی وامور مربوطه به آن باید از دین فاصله بگیرد و ملاحضات دین نادیده گرفته شود. باید دانست متفکران دنیای جدید تعاریف متفاوتی از سکولاریزم دارند فی المثل ملیسون در تعریف سکولاریزم گفته است:


سکولاریزم دنیوی گری یاقول به اصالت ایدئولوژی[2] است، قائلان این ایدئولوژی آگاهانه همه اشکال اعتقاد به امور ومفاهیم ماورای طبیعی و وسایط و کارکردهای مختص به آن را طرد و تخطئه می­کنند واز اصول غیر دولتی وضد دینی به عنوان مبنای اخلاقی شخصی و سازمان اجتماعی حمایت می­کنند.[3] اما در کشورهای کاتولیک نشین نظیر فرانسه، به جای رواج واژه سکولار و سکولاریزم واژه لائیک و لاییسیزم رواج پیدا کرد. این واژه از دو کلمه یونانی laos به معنای مردم و laikos به معنای مردم عوام- در قبال رجال دین و روحانی اخذ شده است.کلمه سکولار و لاییک به مرور زمان دارای بار معنایی خاصی شد که حتی در برخی موارد بوی دشمنی با دین و رجال دین از آن به مشام می­رسید. کم کم این تفکر رواج پیدا کرد نه تنها بخشی از تعالیم و معارف، خارج ازنفوذ دین و رجال دین قدار می­گیرد بلکه اساساً برخی از جنبه­های حیات بشری در قبضه تعالیم دینی نیست و خارج ازسلطه رجال دینی است و بدین ترتیب سکولاریزم و مذهب لاییک شکل گرفت که حیات عمومی را خارج از سلطة دین و رجال آن می­خواست[4]


برخی نیز سکولاریزم را به معنای مخالف باشرعیات و مطالب دینی، روح دنیا داری، طرفداری از اصول دنیوی و عرفی می­دانند و سکولاریست به معنای شخصی است که مخالف باتعلیم شرعیات و مطالب دینی و طرفدار اصول دنیوی و عرفی باشد. باید توجه داشت که سکولاریزم با نظر به به مبانی واهداف ازمعانی اصطلاحی یکسانی برخوردار نیست و در یک بستر وسیع بین الحاد ودینداری معانی گوناگونی یافته است.


 هر مکتب ایدوئولوژی وآئین بر اساس پیش انگاره ها و مبانی نظری خاصی بنیاد شده است و مطالعه آن آیین بدون توجه به این مبنای ناقص و ابتر است.


 


ب:بنیاد های نظری:


 


در اینجا ما به ? محور از ارکان وبنیادهای نظری سکولاریسم می­پردازیم که عبارتند از:


الف:اومانیسم


ب:راسیونالیسم،


ج:سیانتیسم


 


اومانیسم


اومانیسم از اساسی­ترین زیر ساخت­های نظری سکولاریسم است. این واژه به انسان مداری، انسان گرایی و اصالت انسان، و.... ترجمه شده است. در منابع نیز تعاریف چندی از اومانیسم وجود دارد در شرح لغوی آن آمده است «اومانیسم یعنی هر نظام و روش فکری و یا عملی که در آن اصالت انسان غالب وحاکم منافع، ارزش­ها و حرمت وحیثیت انسان باشد»نیز در معنای فلسفی آن آمده است: «چندی از رویکردهای نظری و عملی اخلاقی که بر کاوشهای علمی، خرد و دستاوردهای بشری درجهان طبیعت پا فشاری کرده وغالباً اهمیت خدا باوری را انکار می­کند».


دکارت که خویش درابتدا ازسلک روحانیون بود با اندیشه­های کلیسایی به مخالفت پرداخت و با طرح مساله اندیشه به عنوان شاخصه اصلی انسانیت در دوران جدید که در سوبژکیتویزم او که بعد از اثبات خویشتن به اثبات جهان و خدا می­پرداخت اساس محکمی را برای اومانیزم ایجاد کرد. و بعد وی لاک با  مخالفت باآرای کلیسایی ،به زیرکی اساس روایت پلوسی از مسیحیت را مورد مناقشه جدی قرار داده و ذهن انسان را لوح سفید نانوشته­ای دانشت که قوامش با تجربه است. لاک از این راه با نفی گناه نخستین راه را برای قطع ید کلیسا دردخالت داشتن در امور انسانی و سلطه­ی انسان بر سرنوشت خویش باز نمود. بعد ازکوشش­های این فیلسوفان اومانیزم به طور مشخص در قالب جنبش ادبی فرهنگی بود که در ابتدا در نیمه دوم قرن چهارم از ایتالیا آغاز شد و به دیگر کشورهای اروپایی کشانده شد.باید بدانیم اومانیزم چیزی جز تنها بودن انسان در عرصه تصمیم گیری برای خویشتن در زندگی روزمره نیست. اومانیست­ها مصمم بودند تاآن حساسیت روحی را که انسان در عصر یونانی دارا بود باردیگراز طریق ادبیات با او بازگردانند و آن همان روح خودمختاری وی بود تا بتواند طبیعت را در استخدام خویش درآورد. پیکولا میراندا (1463-1494) در خطابه معروف مقام انسان از قول خدامی­گوید: ای آدم من به تو مقامی از پیش مقدر شده یا سیمایی مخصوص و یا امتیازی ویژه اعطا نکردم زیرا تو باید سرشت خویش را بدون فشار و هرگونه حصاری و صرفا در سایه قدرت اختیاری که به تو واگذار کرده­ام معین نمایی. من تو را در مرکز جهان قرار داده­ام به طوری که می­توانی از آن نقطه آنچه را که در جهان است بهتر ببینی. من تو راآسمانی یا زمینی یا فانی نساخته­ام در حالی که می­توانی مانند یک استاد مطلق ومختار قالبی بریزی و خود را همان شکل انتخاب کرده­ای بسازی. بعضی اومانیزم را محصول تربیت رومی می­دانند امابسط همه جانبه این اصل محوری در دوره جدید و بعد از آن را بادی در دوره­ی رنسانس و در دوران انقلاب صنعتی دانست.اومانیسم در جهان غرب نحله­ها و قرائت­های گوناگونی یافته است. یکی از آن­ها که زیر ساخت سکولاریسم است، اومانیسم دوران روشنگری است. به گفته «جان لویک»اومانیسم روشنگری بدان است که«کانون اصلی توجه در وجود انسان کشف قداست و اراده خدا نیست، بلکه سازماندهی زندگی و جامعه بر پایه عقل است. درنگاه این متفکران ارزش و مقام انسان رهین منشأ خدایی اعاده شده نیست، بلکه در گرو نظام­ و توانش­های ملی عقلانی وجود زمینی اوست. غایت انسان نه تقرب مستقیم به خدا است و نه بهشت رستگاران بلکه غایت آدمی به انجام رسدن پروه­های این جهانی است که قوه خیال و خرد آدمی پیشنهاد داده است. در مجموع اومانیسم مشتمل بر آموزه های زیر است:


الف:انسان برترین ارزش است و مدار همه ارزش­ها منافع، خواست­ها و حیثیت انسانی است.


ب:ارزش انسان نه در بعد الهی و روحانی و ملکوتی او، که در خرد زمینی ومعاش اندیش ودنیای اوست.


ج:انسان در تأمین منافع وخواسته­های خود، بسنده و خود کفاست.


د:غایت فرجامین بشر نه کمال معنوی وقرب الاهی، که عمارت دنیا و بهسازی زیست دنیایی است[5].


 


 


راسیونالیسم


یکی دیگر از مبانی سکولاریسم راسیونالیسم می­باشد.این واژه را در نگاشته­های فارسی به «خرد گرایی»، «خرد مداری» ، «عقل محوری» و «خرد بسندگی» ترجمه کرده­اند. تعبیر اخیر برابر نهاده نسبتاً گویاتری در رابطه با مفاد و محتوای مکتب فوق است. در انگاره راسیونالیسم خرد بشری فراترین مرجع شناخت، تصمیم  و داوری در همه امور است. در فرهنگ راندوم­ هاوس آمده است: «خردگرایی یعنی پذیرش اینکه در عرصه نظر، اعتقاد وکنش خرد مرجع نهایی است» در این گمانه خرد بشری چنان توان و منزلی را دارا است که با وجود آن دیگر نیازی به تعالیم وحیاتی و دینی نیست. عقل برای تأمین خوشبختی و نیکفرجامی،آدمی رابسنده است.ازآنچه گذشت روشن می­شود که در نگاه راسیونالیسم:اولاً خرد بشری بالاترین مرجع داوری است بنابراین هرچه با حکم آن مغایر باشد حتی وحی آسمانی محکوم به بطلان است ثانیا خرد انسانی منبع کامل و در هه عرصه ها قادر به پاسخگویی است وبه لحاظ غنای ذاتی خود بسنده است و نیاز به استمداد از هیچ منع دیگری چون آموزه­های آسمانی و دینی ندارد.


 


سیانتیسم (سانتیسم)


سیانتیسم به علم گرایی، دانش مداری، علم پرستی و علم زدگی­ ترجمه شده است. در معنای علم گرایی آمده است:


در باور داشت این که مفروضات، روش­های تحقیق ودیگر ویژگی ها­ی علوم فیزیکی زیستی به یکسان به همه رشته­های اعم از علوم انسانی واجتماعی انطباق پذیر است واساس همة آنها می­باشد. علم مورد نظر در سیانتیسم دانش تجربی است؛ نه مطلق معرفت و آگاهی. بر اساس انگارة علم گرایی همان گونه که جهان طبیعت بر اساس متد تجربی و علمی مورد مطالعه و سنجش قرارمی­گرد، و با تکیه برشناخت های تجربی و زبان ریاضی جهان می­توان به تکنولوژی دست یافت و طبیعت را تا حدی به شکل دلخواه خود ساخت. در شناخت انسان و جامعه، دست یابی به روش­های علمی مدیریت و اداره امور سیاسی، اجتماعی نیز تنها منبع اتکاپذیری تجربی است.بنابراین هرگونه معرفت فراتجربی ازاعتبار ساقط می­شود. لا جرم در برنامه ریزی­های فرهنگی، تربیتی واقتصادی و.... باید عنان همه چیز را به دست آزمون وتجربه سپرد.[6]


 


 










شهرام خزایی ::: سه شنبه 86/12/7::: ساعت 5:39 عصر

   1   2   3   4      >
 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 3


بازدید دیروز: 1


کل بازدید :30550
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>آرشیو شده ها<<
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<