اصول اساسی دین اسلام و امکان سازگاری آن با سکولاریزم
تعاریف:
برای سخن گفتن درباره اسلام ابتدا باید این واژه را معنا کنیم. کلمه «اسلام» یک واژه عربی است که به معنای «تسلیم در برابر اراده اسلامی» است. و به طور اختصاصیتر، اسلام به معنای دینی است که توسط قرآن و حضرت محمد (ص) مشخص میشود. مسلمان به کسی گفته میشود که خود را تسلیم خواست و ارادة الهی نموده باشدو نیز کسی است که پیرو دین اسلام است. قرآن نیز کتابی است که خداوند توسط فرشتهای به نام جبرئیل بر حضرت محمد (ص) وحی نموده است.
همانگونه که گفته شد واژه عربی اسلام به معنای خود را در اختیار قرار دادن و یا خود را تسلیم کردن، است. از لحاظ اصطلاحشناسی دینی این واژه به معنای تسلیم شدن به خداوند یا ارادة خداوند است. درقرآن این واژه و مشتقات آن در حدود هفتاد آیه به کار برده شده است. [1]
به طور خلاصه می توانیم بگوییم که با چهار معنای اصلی و اساسی برای واژة اسلام روبرو هستیم که به ترتیب عبارتند از:
1- تسلیم همه عالم خلق به پیشگاه خداوند خالق
2- تسلیم ابنای بشر به هدایت الهی آنگونه که توسط انبیای الهی به صورت وحی ابلاغ شده است.
3- تسلیم ابنای بشر به هدایت آنطور که از طریق حضرت محمد (ص) به مردم ابلاغ شده.
4- تسلیم پیروان حضرت محمد (ص) به دستورالعملهای اجرایی و عملی خداوند.
تنها مورد یا معنای سوم از این معنای چهارگانه را میتوان به عنوان دین اسلام تلقی کرد. به معنای دیگر از مصادیق اسلام، به معنای عمومی کلمه و یا تسلیم در مقابل خداوند هستند. [2]
حقیقتی که مسلمانان عالم میشناسند و خود را نسبت به آن متعقد میدانند در خلال موضوعات و یا عینیات ایمان در حدیث جبرئیل بیان شده است: خداوند، فرشتگان، کتب مقدس، انبیای الهی، روز جزا و قدر الهی، هنگامی که فلاسفه و متکلمین و ظیفه طبقهبندی و سازماندهی دانش مذهبی را بر عهده گرفتند، این شش موضوع تقسیمبندی شدند و در سه دسته یا مقولة جداگانه به نامهای «توحید»، «نبوت»، «معاد» قرار داده شدند. بعدها اینها را به عنوان «اصل» و یا «ریشه»های سهگانه دین – اصول دین به رسمیت شناختند. متکلمان شیعه، نوعاً دو اصل دیگر بر این اصول افزودهاند:
«عدل» و «امامت» در این جا ما بحث خود را پیرامون سه اصل عمدهای که در میان همه مسلمانان مشترک است را بحث میکنیم.
اصول دین:
توحید
مبحث «توحید» به عنوان یکی از اصول ایمان ماهیت خداوند عالم را تبیین مینماید و اینکه چگونه مخلوقات گوناگون، و از جمله فرشتگان خدا، در ارتباط و اتصال با خداوند هستند واژه توحید از همان ریشة عربی کلمه «واحد» به معنی یک مشتق شده است. خداوند عالم یکی و یکتاست، و توحید هم به معنای «شناخت و تصدیق این وحدانیت خداست».توحید عمدتاً به سه موضوع از موضوعات ششگانه ایمان سروکار دارد: خداوند،فرشتگان و قضا وقَدَرالهی، خداوند بنیاد و سرآغاز هر چیز اسلامی است. فرشتگان نیز، در مراتب کیهانی، مخلوقاتی هستند که از همه به خداوند نزدیکترند، و لذا نقشی محوری در روابط بین خدا و نوع بشر ایفا میکند.قضا وقدر نیز به صورت خیر و شر آن، اشاره به کنش و واکنش الهی نسبت به عالم خلق دارد.
نبوت:
اصل نبوت با موضوع پیامبران و کتب الهی سروکار دارد. اینکه چرا خداوند پیامبران خویش را ارسال داشته است؟ نقش و عملکرد پیامبران الهی در جوامع بشری چه بوده است؟ بطور اختصاصیتر، نقش خاصی که حضرت محمد (ص) و قرآن برعهده داشتهاند دقیقاً چه بوده است؟ [3]
بحث نوبت، حول موضوع «نبی» دور میزند.در دین اسلام نبوت کلمه ای ریشهای است که دارای دو معنای اصلی است: یکی خارج ساختن صدایی، مانند پارس کردن سگ، از خود است و دیگر هم به معنای تعالی یافتن است، اکثر علما آن را همان معنای نخست این واژه میدانند. فعل لازمی که از این ریشه استخراج میشود به معنای خبر کرده و مطلع کردن و رساندن خبر است، بدین ترتیب پیامبر کسی است که مردم را از وجود خداوند باخبر میسازد و هرکسی که از ناحیه خداوند برای دریافت پیامی انتخاب شود «نبی» است. که تعداد بسیار محدودی از آنها برای تأسیس یکی دین انتخاب شده بودند و همینها را «رسول» میخوانند. که به پیامبران اولوالعزم معروف هستند و عقیده کلی بر این است که آنان پنج رسول بزرگ و یا عمده الهی هستند که ادیان عمده تاریخ بشر را به وجود آورده اند.
معاد:
اصول اساسی دین اسلام و امکان سازگاری آن با سکولاریزم
تعاریف:
برای سخن گفتن درباره اسلام ابتدا باید این واژه را معنا کنیم. کلمه «اسلام» یک واژه عربی است که به معنای «تسلیم در برابر اراده اسلامی» است. و به طور اختصاصیتر، اسلام به معنای دینی است که توسط قرآن و حضرت محمد (ص) مشخص میشود. مسلمان به کسی گفته میشود که خود را تسلیم خواست و ارادة الهی نموده باشدو نیز کسی است که پیرو دین اسلام است. قرآن نیز کتابی است که خداوند توسط فرشتهای به نام جبرئیل بر حضرت محمد (ص) وحی نموده است.
همانگونه که گفته شد واژه عربی اسلام به معنای خود را در اختیار قرار دادن و یا خود را تسلیم کردن، است. از لحاظ اصطلاحشناسی دینی این واژه به معنای تسلیم شدن به خداوند یا ارادة خداوند است. درقرآن این واژه و مشتقات آن در حدود هفتاد آیه به کار برده شده است. [1]
به طور خلاصه می توانیم بگوییم که با چهار معنای اصلی و اساسی برای واژة اسلام روبرو هستیم که به ترتیب عبارتند از:
1- تسلیم همه عالم خلق به پیشگاه خداوند خالق
2- تسلیم ابنای بشر به هدایت الهی آنگونه که توسط انبیای الهی به صورت وحی ابلاغ شده است.
3- تسلیم ابنای بشر به هدایت آنطور که از طریق حضرت محمد (ص) به مردم ابلاغ شده.
4- تسلیم پیروان حضرت محمد (ص) به دستورالعملهای اجرایی و عملی خداوند.
تنها مورد یا معنای سوم از این معنای چهارگانه را میتوان به عنوان دین اسلام تلقی کرد. به معنای دیگر از مصادیق اسلام، به معنای عمومی کلمه و یا تسلیم در مقابل خداوند هستند. [2]
حقیقتی که مسلمانان عالم میشناسند و خود را نسبت به آن متعقد میدانند در خلال موضوعات و یا عینیات ایمان در حدیث جبرئیل بیان شده است: خداوند، فرشتگان، کتب مقدس، انبیای الهی، روز جزا و قدر الهی، هنگامی که فلاسفه و متکلمین و ظیفه طبقهبندی و سازماندهی دانش مذهبی را بر عهده گرفتند، این شش موضوع تقسیمبندی شدند و در سه دسته یا مقولة جداگانه به نامهای «توحید»، «نبوت»، «معاد» قرار داده شدند. بعدها اینها را به عنوان «اصل» و یا «ریشه»های سهگانه دین – اصول دین به رسمیت شناختند. متکلمان شیعه، نوعاً دو اصل دیگر بر این اصول افزودهاند:
«عدل» و «امامت» در این جا ما بحث خود را پیرامون سه اصل عمدهای که در میان همه مسلمانان مشترک است را بحث میکنیم.
اصول دین:
توحید
مبحث «توحید» به عنوان یکی از اصول ایمان ماهیت خداوند عالم را تبیین مینماید و اینکه چگونه مخلوقات گوناگون، و از جمله فرشتگان خدا، در ارتباط و اتصال با خداوند هستند واژه توحید از همان ریشة عربی کلمه «واحد» به معنی یک مشتق شده است. خداوند عالم یکی و یکتاست، و توحید هم به معنای «شناخت و تصدیق این وحدانیت خداست».توحید عمدتاً به سه موضوع از موضوعات ششگانه ایمان سروکار دارد: خداوند،فرشتگان و قضا وقَدَرالهی، خداوند بنیاد و سرآغاز هر چیز اسلامی است. فرشتگان نیز، در مراتب کیهانی، مخلوقاتی هستند که از همه به خداوند نزدیکترند، و لذا نقشی محوری در روابط بین خدا و نوع بشر ایفا میکند.قضا وقدر نیز به صورت خیر و شر آن، اشاره به کنش و واکنش الهی نسبت به عالم خلق دارد.
نبوت:
اصل نبوت با موضوع پیامبران و کتب الهی سروکار دارد. اینکه چرا خداوند پیامبران خویش را ارسال داشته است؟ نقش و عملکرد پیامبران الهی در جوامع بشری چه بوده است؟ بطور اختصاصیتر، نقش خاصی که حضرت محمد (ص) و قرآن برعهده داشتهاند دقیقاً چه بوده است؟ [3]
بحث نوبت، حول موضوع «نبی» دور میزند.در دین اسلام نبوت کلمه ای ریشهای است که دارای دو معنای اصلی است: یکی خارج ساختن صدایی، مانند پارس کردن سگ، از خود است و دیگر هم به معنای تعالی یافتن است، اکثر علما آن را همان معنای نخست این واژه میدانند. فعل لازمی که از این ریشه استخراج میشود به معنای خبر کرده و مطلع کردن و رساندن خبر است، بدین ترتیب پیامبر کسی است که مردم را از وجود خداوند باخبر میسازد و هرکسی که از ناحیه خداوند برای دریافت پیامی انتخاب شود «نبی» است. که تعداد بسیار محدودی از آنها برای تأسیس یکی دین انتخاب شده بودند و همینها را «رسول» میخوانند. که به پیامبران اولوالعزم معروف هستند و عقیده کلی بر این است که آنان پنج رسول بزرگ و یا عمده الهی هستند که ادیان عمده تاریخ بشر را به وجود آورده اند.
معاد:
مبحث «معاد» به سرنوشت انسان، از منظر توحید نگاه میکند. از آنجا که افراد بشر از نزد خدای واحد میآیند، ضرورتاً نزد همان خدای واحد نیز برمیگردند. این برگشت و مراجعت آدمی است که هم نحوة برخورد افراد مسئله با نبوت را شکل میدهد. هنگامی که ابنای بشر، از طریق پیامبران الهی در مورد خداوند عالم اطلاع و شناخت پیدا کردند، عکسالعمل آنها چگون
پیدا کردند، عکسالعمل آنها چگونه خواهد بود[1]؟اعتقاد به معاد یکی از مبانی قوام بخش دین اسلام است و یکی از ارکان مهم آن به شمار میرود. انکار معاد مستلزم انکار امر و نهی، وعد و وعید، نبوت و وحی است و یکسره موجب انکار و باطل انگاشتن دین الهی میگردد.از دیدگاه اسلام اصل و مرگ نخستین مرحله برای راهیابی به جهان آخرت و معادت است. انسان پس از مرگ معدوم نمیشود، بلکه از جهان دنیوی به جهان دیگر انتقال مییابد. انسان پس از مرگ زندگی نوینی را آغاز میکند و این عالم مرحلهای است که انسان پس از مرگ تا قیامت آن را طی میکند[2].
نتیجه گیری:
بساری از روشنفکران دینی با یکسان انگاری سرنوشت دو دین اسلام ومسیحیت و آوردن نمونه های اسلامی متناسب با سرگذشت دین در جوامع غربی در صددند این مساله را اثبات نمایند که برای گذار از اجتماع سنتی به جامعه مدرن به نوعی اسلام سکولار که بتواند پاسخ نیاز های روزمره ما را بدهد نیاز داریم.در حالی که در فصول پیشین نشان دادیم مسائلی چون تثلیث،کناه نخستین،معصوم انگاری پاپ و....که زمینه های پیدایش سکولاریزم هستند،هیچ معادل و یا نمونه ی تاریخی مشابه ای در طول تاریخ اسلام ندارند.روشنفکران دینی البته خود به این مساله معترف اند که روشنفکری دینی محصول جامعه ی در حال گذار از سنت به مدرنیزم است ودر صورت تحقق دنیای مدرن روشنفکری دینی جایگاهی در آن نخواهد داشت.این نکته،این مساله را به گونه ای القاء می کند که روشنفکری دینی با دیدی کارکردی نسبت به دین (نه اعتقاد به همه جانبه بودن دستورات آن)به دنبال حذف گام به گام آن از حوزه ی عمومی است و در این راه با هوشیاری تمام می کوشد پشتیبانی گروه هایی از روحانیت سنتی و دانشگاهیان را با خود داشته باشد. موضوع اساسی و مهمی که در این جا مطرح است،تعریف روشنفکران دینی از دین نسبت آن با عقلانیت انتقادی مدرن است که روشنفکران دینی خویش را به این اصل ملتزم می دانند.در حالی که می دانیم نهایت بندگی انسان در متون ادیان ابراهیمی، تعبد نسبت به احکام خداوند است و روایات و احادیث فراوانی در این باب آمده است. حال آیا روشنفکر دینی می تواند در عین التزام به عقلانیت مدرن تعبد بی چون وچرایی از دستورات خداوند داشته باشد،در حالی که کار روشنفکری بنیاد قرار دادن خرد نقاد خودبنیاد در تمامی امور است و آن چه سربلند از این محک بیرون نیاید در دیدگاه روشنفکری امری بی معنا خواهد بود واین تناقضی بنیادین است که روشنفکران دینی تا کنون آن را حل نکرده و تا زمانی که تکلیف خود را با این مساله روشن نکنند مانند اکنون پروژه آنها کاری عبث و ناشدنی است.در مورد زمینه های تاریخی رشد سکولاریزم در جهان غرب باید توجه خویش را به ساختار فئودالیزم در اروپا،پیدایش طبقه ی بورژوازی به عنوان حاملان اندیشه جدید،وقوع انقلابات متعدد چون انقلاب باشکوه انگلستان،انقلاب کبیر فرانسه ،نهضت اصلاح دینی و....معطوف نماییم در حالی که حداقل تا آن جا که می دانیم در ایران فئودالیزم اروپایی هیچ گاه وجود خارجی نداشته است و بازاریان و تجار نه به لحاظ ساخت طبقاتی و نه به لحاظ استقلال را نمیتوان به عنوان بورژوازی به حساب آورد.در مورد انقلاب های انگلستان و فرانسه که از بطن این دو جامعه جوشیده اند،خیزش لر های بختیاری به رهبری مرحوم سردار اسعد بختیاری فتح تهران را نمی توان در ردیف انقلابات به شمار آورد.از سوی دیگر روشنفکران دینی دلبستگی زیادی(از روی تعصب) به معارف گذشته از خویش نشان می دهند و به علت هجوم اروپاییان و تحقیر و انفعال دو چندان مسلمانان،برای پر کردن این خلاء عاطفی انسان را به شکوهمند بودن سنت در ادوار گذشته حواله می دهند،در حالی که خود نیک می دانند عدم کارآمدی آموزه های سنتی در عمل به اثبات رسیده است و نمی توان به طور تام و تمام به این آموزه ها استناد کرد،پس به بر خورد گزینشی و دلبخواهی میان این دو رویه کاملا متضاد و متباین دست می یازند.این کار متضمن تحمیل سوالات جدید بر متون ستنی ما در مواجهه با مسائل جدید است.محمد عابد الجابری فیلسوف معروف مراکشی در این مورد می گوید:پرسش های اضافی آن دسته از پرسش هایی هستند که پرسش های غیر تاریخی را به تاریخ حواله می دهند،مانند این که اسلام آیا اسلام دموکراسی و یا سکولاریزم را می پذیرد یا خیر؟این در حالی است که پرسش تاریخی،آن پرسشی است که از آنچه واقع شده و از چگونگی و علل وقوع آن حادثه می گوید،این بدین معنی است که راه و یا راه هایی برای علت یابی یک حادثه در گذشته وجود دارد.پرسش از اموری که در که در تاریخ اسلام واقع نشده اند از جمله پرسش های اضافی و بی فایده اند[3].این بدان معنا است که نباید سوالاتی را که در زمان تدوین اسلام برای پیامبر و پیروان آن مساله نبوده است مطرح کرده و سعی کنیم پاسخی در خور مسائل جدید برای آن بیابیم.زیرا مسلمین در مسائل ساده،روشن و ابتدایی دین اسلام با یکدیگر اختلافات بنیادی دارند اگر این گونه نیز با انگاره های مدرن برخورد نماییم و قائل به آمیزه ای از سنت و مدرنیزم شویم چیزی جز کج فهمی بر آموخته های ما افزوده نخواهد شد.این مساله تاثیرات عمیقی بر ساختار سیاسی،اجتماعی و فرهنگی ایران بالاخص در دوران بعد از انقلاب نهاده است.اسلامی کردن دانشگاهها در ابتدای انقلاب،وقوع انقلاب فرهنگی،تلاش های نافرجام جهت اسلامی کردن علوم،همه و همه حاکی از کج فهمی دنیای جدید و ملزومات آن است.بالاخص پس از دوم خرداد 76 که سیاستمداران منتسب به این نحله بر اریکه قدرت تسلط یافتند در ابتدا سخن از جامعه مدنی و تحقق آن در ایران بود،اما در نیمه های راه زمانی که فشار اقتدارگرایان سخت و سخت تر شد،ریشه ی جامه مدنی را در مدینه النبی صدر اسلام یافتند
منابع وماخذ:
?. جوادی آملی،عبدالله، ودیگران،دین شناسی، قم،مرکز نشراسراء،1381
?.خردنامه همشهری،شماره 15،خرداد 1386
?.ربانی گلپایگانی،علی،نقد مبانی سکولاریزم ،مرکز مدیریت حوزه علمیه قم،1382
?.شاکرین،حمید رضا،سکولاریزم،جلد اول،انتشارات کانون اندیشه جوان،چاپ چهارم 1381
?.قدردان قراملکی،محمد حسن،سکولاریزم ومسیحیت در اسلام،مرکز اتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،چاپ اول،1379
?.کاپلستون،فردریک،تاریخ فلسفه از فیشته تا نیچه،ترجمه داریوش آشوری،تهران،سروش،جلد هفتم،????
?.کلیم کیث، هانس ودیگران،شناخت دانش ادیان،مترجم همایون همتی ،تهران، نقش جهان، 1379
?.موسوی بجنوردی،کاظم،اسلام وپژوهش های تاریخی و فرهنگی ، تهران
،سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی 1383
?.منوچهری،محمد علی،نگاهی به مذهب و سیاست در جهان،بی جا، انتشارات هاد ،چاپ اول ، 1371
??.مورتا،ساچیکو،ویلیام ،سیمای اسلام،مترجم عبدالکریم گواهی،تهران ،دفتر نشر فرهنگ اسلامی،چاپ اول،????
??.میلر، ویلیام،مسیحیت چیست،مترجم کمال مشیری،بی جا، بی نا،????
??.ناس،جان بی،تاریخ جامع ادیان،مترجم علی اصغر حکمت،تهران،انتشارات واموزش انقلاب اسلامی،چاپ دوم از ویراسته جدید ????
??.نشریه قدس،شماره ی ،تاریخ 28/3/1375
عنوان : سمینار علمی « جامعه جهانی ، بازسازی افغانستان و انتظارات»
تاریخ: 13/10/1386
ساعت: 11:39:49
عنوان گروه خبری: سمینار
سمینار علمی با عنوان « جامعه جهانی ، بازسازی افغانستان و انتظارات » توسط دکتر سید عبدالقیوم سجادی عضو هیات علمی دانشگاه مفید و نماینده پارلمان افغانستان برگزار شد . دکتر سجادی در این جلسه گفت: اگر بخواهیم در ابتدا یک چارچوب تحلیلی برای خود پی ریزی کنیم . تاگزیر باید باید بین نوسازی و بازسازی یک تفکیک را داشته باشیم. بهر حال بحث نوسازی عمدتاَ از مباحث کشور های جهان سوم بطور عام و کشورهای پس از جنگ بطور خاص است. تلاش خواهیم کرد در دو محور بازسازی و نو سازی کشور افغانستان نقش جامعه جهانی و انتظارات مردم نکاتی را تقدیم کنم. زمانی که ما نقش جامعه جهانی را مطرح می کنیم ، بطور ناخواسته در دل بحث بازسازی ، بحث نوسازی را هم خواهیم داشت. یعنی تلاشهایی که در راستای دولت سازی و حاکمیت قانون و پروسه دموکراسی سازی که جزءمباحث نوسازی است هم مطرح می شود. زیرا ما بخشی از بحث را تحت عنوان انتظارات مردم و نقش جامعه جهانی خواهیم داشت. من در ابتدا می خواهم یک فرضیه را مطرح و استدلالات خود را بر محور آن بنا کنم. آن فرضیه این است که جامعه جهانی در نوسازی افغانستان تا اندازه ای توفیقات قابل قبول داشته است. اما جامعه جهانی در بازسازی افغانستان توفیقی نداشته و حتی با انتظارات کشورهای منطقه فاصله داشته است. در افغانستان فاصله انتظارات مردم نسبت به جامعه جهانی در باره نوسازی و عملکرد جامعه جهانی زیاد نیست . لذا جامعه جهانی در نوسازی موفق بوده است . اما در عرصه بازسازی فاصله بین انتظارات مردم و جامعه جهانی بسیار زیاد است. وقتی ما برمی گردیم به سرآغاز قرارداد « بن» در سال 1380 که حضور جامعه جهانی را در افغانستان می پذیرد. در این معاهده چهار نکته بسیار اساسی جهت حضور جامعه جهانی در افغانستان ذکر می کند: 1- ایجاد امنیت و ثبات در افغانستان و مبارزه با تروریسم 2- حاکمیت قانون 3- کمک به پروسه دموکراسی سازی افغانستان 4- پیشبرد پروسه دولت سازی وملت سازی در افغانستان افغانستان برای اولین بار تجربه تصویب قانون اساسی را بصورت دموکراتیک تجربه می کند. این قسمت را به طور جدی می توان تاکید کرد حتی در مقاسیه با برخی کشورهای اسلامی بهترین قانون اساسی است. چون درقانون اساسی جدید افغانستان که ازبستر طالبانیسم بیرون آمده است تمام مولفه های زندگی اجتماعی مدرن وجودد دارد و آنها را تصویب کرده است . در این قانون اساسی برابری مردم بر اساس حقوق شهروندی – برای زن و مرد در فعالیتهای سیاسی لحاظ شده است. و هم اینکه اسلام بطور جدی ملاحظه شده است که قانون گذار نمیتواند بر خلاف اسلام قانونی وضع کند . دوم انتخابات ریاست جمهوری بود که برای اولین بار اتفاق افتاد و این بعد از حضور جامعه جهانی بوده و برای اولین بار مردم افغانستان انتخابات جدی را تجربه کردند. سوم انتخابات پارلمان و تشکیل پارلمان است. چهارم حلقه نوسازی ، تشکیل شورای ولایتی داستانی است. که از طریق انتخابات آزاد برگزار شد. وظیفه دوم دلیل نیروهای خارجی پروسه دولت سازی بود. 30 سال جنگ در افغانستان هم مردم را به لحاظ دهنی خسته کرده بود و هم به شهر ها آسیب جدی زده بود . در دوره طالبان هم که عملا اکثر وزارت خانه ها تعطیل بود. ولی اکنون وزارت خانه ها بطور جدی و فعال مشغول به خدمت هستند. بحث دیگر نیروهای امنیتی و نظامی است و این قسمت هم افغانستان میراث دار یک دولت بی ارتش بود و امروزه بطور نسبی حدود 80 هزار نیروی پلیس تربیت شده و بصورت مدرن اماده شده است. پس در عرصه نو سازی بین انتظارات مردم و عملکرد موجود فاصله جدی نمی بینیم. اما در عرصه بازسازی که عمدتاَ ناظر به فعالیتهای اقتصادی و خدماتی است. درعرصه بازسازی متاسفانه فاصله جدی بین انتظارات و عملکرد وجود دارد. این فاصله می تواند دو دلیل داشته باشد: 1- از ابتدا انتظارات ،انتظارات علمی نبوده است. 2- چالش های امنیتی که در افغانستان است . تا زمانی که چالش امنیت وجود داشته باشد جامعه جهانی و دولت افغانستان در بازسازی نمی تواند موفقیتی کسب کند. سوال اساسی اینست که به هر دلیلی چرا جامعه جهانی در بازسازی موفق نبوده است ؟ اولین نکته تفاوت منافع است . مهم ترین هدف جامعه جهانی در افغانستان مبارزه با تروریسم و القاعده است .از منظر منافع افغانستان بازسازی زمانی می تواند موجه باشد که بر اساس اولویت های ملی افغانستان تعریف شود . ولی بیشتر کشورهای کمک کننده ، کمکهای خود را در مواردی هزینه می کنند که از منظر آنها اولویت دارد نه مردم افغانستان . نکته دوم : مشکلات مدیریتی است . این 30 سال جنگ علاوه بر تخریب منافع ،فکرها را هم کشت و یک خلاء مدیریتی ایجاد کرد . و این در بازسازی مشکلات جدی ایجاد کرد. مسئله سوم سوء استفاده موسسات و NGO ها بود . چیزی حدود 30? از کمک جهانی توسط مستقیم دولت انجام می گیرد. و بقیه توسط موسسات هزینه می شود.
|
هر انسانی که بدنیا می آید برای یافتن گمشده ای می آید که رسالت اوست . من هم چیزی را گم کرده بودم که نمی دانستم چیست. بارها و بارها اتفاق می افتاد که احساس می کردم آن را یافته ام،زمانی در لذت های حقیقی و نا حقیقی ام ، زمانی در نوشتن هایم ، زمانی در آموختن علم ، زمانی در جسارتم برای بد بودن ، زمانی در شعر و زمانی در تو
آنقدر در گفتن یک حرف حاشیه رفتم
وبه جای نوشتن تنها یک کلمه گوشه ی دفتر خاطراتت
شعر های حاشیه ای نوشتم !!!!
تا عاقبت در حاشیه چشم هایت افتادم
حالا که حاشیه نشینی را تجربه می کنم
بگذار فقط یک حرف حاشیه ای دیگر بزنم
دوستت دارم
یکی بود یکی نبود / زیر این سقف کبود /یه غریب آشنا /دل و جونمو ربود / اینجوری نگام نکن /گل یاس مهربون /اون غریبه خودتی همیشه با من بمون
بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند.قاب عکس توست اما شیشه ی عمرمن است بوسه بر مویت زنم ترسم که تارش بشکند.تارموی توست اما ریشه ی عمر من است
عشق صمیمیت و محبت .امروز سالها از آن روز می گذرد ولی تو هر گز بر نگشته ای ...صدایت در گوشم زمزمه می شود و نگاهت در ذهنم مجسم ولی من تو را می خواهم نه خیالت را
بر سنگ قبر من بنوسید خسته بود . اهل زمین نبود. نمازش شکسته بود بر سنگ قبر من بنویسید پاک بود چشمان او که دائما از اشک شسته بود بر سنگ قبر من بنویسید این درخت عمری برای هر تبر و تیشه دسته بود بر سنگ قبر من بنویسید کل عمر پشت دری که باز نمی شد مانده بود
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم وقت پرپر شدنش، سوزو نوایی نکنیم پر پروانه شکستن ، هنر انسان نیست گر شکستیم ز غفلت ، من و مایی نکنیم یادمان باشد سر سجاده عشق جز برای دل محبوب، دعایی نکنیم یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم .
افسرده و دلتنگ چرا مثل منی
من عاشق اویم که رنگم شده زرد
تو عاشق کیستی که هم رنگ منی
یک سنگ کافیست برای شکستن یک شیشه، یک جمله کافیست برای شکستن یک قلب، یک ثانیه کافیست برای عاشق شدن، یک دوست مثل تو کافیست برای تمام زندگی
قلبمو هدیه می دم بهت . مواظبش باش . نه به خاطر اینکه قلبمه به خاطر اینکه تو توشی
چیه فکر کردی یک 1 اس ام اس جدیده ؟ یا فکر کردی کارت دارم ؟ نه بابا فقط می خواستم بگم دوستت دارم
soq soq soq soq soq soq soq soq soq soq soq soq
همه اینها مال شما به شرط اینکه گوشیتو بر عکس بگیری
اگر مثل یک اشک در چشمام باشی ، واسه موندنت هیچ وقت گریه نمیکنم
سعی کن بخاطر کسی که دوستش داری غرورتو از دست بدی ولی مواظب باش بخاطر غرورت کسی رو که دوستش داری از دست ندی
اگه کسی رو دوست داری، نه براش ستاره باش، نه آفتاب، چون هر دو شون مهمون زود گذرند،پس براش آسمون باش که همیشه بالای سرش باشی
سال 1230
مرد: دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمی شم...
زن: آقا حالا یه غلطی کرد ، شما بگذر.نامحرم که خونمون نبوده. حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده...
مرد: بلند خندیده؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره. نخیر نمی شه باید بکشمش...
-- بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه
سال 1280
مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی؟ می کشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار که مُردی دیگه جرات نمی کنی از این حرفا بزنی. تو غلط می کنی. تقصیر من بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده. حالا واسه من میخای درس بخونی؟؟؟
زن: آقا ، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نکرده می گیره ها! شکر خورد. دیگه از این مارک شکر نمی خوره. قول میده...
مرد( با نعره حمله می کنه طرف دخترش ): من باید بکشمت. تا نکشمت آروم نمی شم. خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدونه درد می کشمت...
-- بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه
سال1330
مرد: چی؟ دانشسرا (همون دانشگاه خودمون)؟ حالا می خوای بری دانشسرا؟ می خوای سر منو زیر ننگ بوکونی؟ فاسد شدی برا من؟؟ شیکمتو سورفه (سفره) می کونم...
زن: آقا، ترو خدا خودتونو کنترل کنین. خدا نکرده یه وخ (وقت) سکته می کنین آ...
مرد: چی می گی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم (نکشم) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بیگیرم. یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کونی...
-- بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه
سال1380
مرد: کجا؟ می خوای با تکپوش (از این مانتو خیلی آستین کوتاها که نیم مترم پارچه نبردن و وقتی می پوشیشون مث جلیقه نجات پستی بلندی پیدا می کنن) و شلوارک (از این شلوار خیلی برموداها) بری بیرون؟ می کشمت. من... تو رو... می کشم...
زن: ای آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان دیگه همه همینطورین (شما بخونید اکثرا).
مرد: من... اینطوری نیستم. دختر لااقل یه کم اون شلوارو پائین تر بکش که تا زانوتو بپوشونه. نه... نه... نمی خواد. بدتر شد. همون بالا ببندیش بهتره...
سال1400
دختر: چی؟ چی گفتی مرتیکه ی ****؟ دارم بهت می گم ماشین بی ماشین. همین که گفتم. من با الکس قرار دارم ماشینم می خوام. میخوای بری بیرون پیاده برو...
باباه:جیکش در نمی یاد...
زن: دخترم. حالا بابات یه غلطی کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت می پره. آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت کدر می شه آ مامی. باباتم قول می ده دیگه از این حرفا نزنه...
-- بالاخره با صحبتهای زن، دخترخونه از خر شیطون پیاده می شه و بابای گناهکارشو می بخشه !!